• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : آتش حسد
  • نظرات : 9 خصوصي ، 42 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     

    با سلام و درود فراوان بر شما دوست عزيز و گرامي وآرزوي تندرستي و موفقيت روز افزون شما و درود بر روح پاكتان و قلم توانمندتان ...عالي در مورد حسد كه از بين برنده ايمان است نوشته ايد بسيار اموزنده و مفيد در ضمن باستحضارميرساند کلبه درويشي حقير با يک مطلب آموزنده "پرهيز از اعمال و کردار ناشايست " بروز شده است خوشحال خواهم شد سر بزنيد منتظر حضور گرمتان هستم

    ...خوش باش که غصه بيکران خواهد بود ...بر چرخ قران اختران خواهد بود ...خشتي که ز قالب تو خواهد زدن ....ايوان و سراي ديگران خواهد بود .......در پناه حق و خدا نگهدارتان.........

    سلام عليكم . با سپاس از حضور سبزتان و ابراز محبتي كه نسبت به من داشتيد . دوست عزيزم وبلاگ شما به واقع پر محتواست و من از مطالب و حديثي كه نوشتيد استفاده كردم . ان شاالله همواره موفق و مويد باشيد . التماس دعاي خير ... هادي ............. اللهم عجل لوليك الفرج

    ميخوانمت به نامي که در باران ها و لبخند ها گم کرده اي.؟

    ميخوانمت به نام صبح و سپيده..

    به نام بهار .زمستان. پاييز. اين هميشه زيبا و رويايي.

    .بله. دهان ما بو و طمع ديگه اي پيدا ميکنه. نام تو را که ميبريم..

    نامت را که ميبريم. دلمون ساز زيباي دوست داشتن و مي نوازه.

    نام تو که ميبريم عشق زنده ميشه.؟ سلام به نام بزرگ تو اي خداوند عشق افرين.

    سلام. گرامي گل.ممنونم. از حضور هميشه گرمي بخش و باصفاتون..قابل اين همه سپاس و مهرباني شما را ندارم. عزيز.؟؟زنده باشي داداشي گل..

    ..................درست ان لحظه که اسمون با ترانه هاي بارونيش. ما را صدا ميزنه..

    و دلمون را نوازش مي ده.خش خش برگهاي پائيزي شعر اشنا برامون ميخونه که بارها و بارها در زندگيمون تکرار شده.

    حس کرديم که پائيز اومد.حتمي همه شما صداي پائيز و شنيديد. فصلي ميون زمستون و تابستون.

    فصلي پر از رنگ

    فصل انار و ترانه.

    فصل باران

    فصل اسمانهاي سربي رنگ

    حتما پائيز را حس کرديد.؟

    پائيز رنگ رنگ..

    . زيبا .

    .عاشقانه..

    هزار رنگ.

    هزار بار سلامتي و تندرستي تقديمت....كمترين صمد.

    سلام خوبين؟ممنون از كامنتتون ولي در مورد شعرم هيچي نگفتين كه؟

    قابل نميدونين؟حق دارين شما كجا و من كجا يا حق

    ببخشين يه شكلك اشتباهي تايپ شد به اميد حق

    داداشي سلام

    خوبي. اميدوارم كه مثل هميشه خوب خوب خوب باشي.

    مطلب جالبي رو عنوان كردي. حسادت گناه كبيره كه خودش ريشه بوجود اومدن گناههاي كبيره ديگه هستش. اميدوارم كه خدا ريشه بخل و حسد رو از دل همه ما بكنه. و اما در مورد جن و پري اين مسائل... اگه زحمت نيست لطف كن و برامون راجع به اون بنويس... (البته اگه زحمتي نيس، هر چي نوشتي سورس و منبعش رو هم بنويس) راستي يه چيزي هم مي خواستم بگم که الان وقتش نيست. بايد برم. در اولين فرصت برات مي نويسم... اميدوارم که بتوني کمکم کني. در پناه حق باشي و خدانگهدارت...

    پاسخ

    سلام ...... راسشو بخواهيد در مورد پري نوشتن من سوات موات ندارم ولي تا دلت بخواد در مورد جن خواهم نوشت و اميدوارم با حوصله پيگيري كنيد و يقينا در انتهاي هر مطلب منابع رو ذكر خواهم كرد ....... اون يكي هم هر وقت فكر كردي وقتشه بيا يواشكي دم گوشم بگو ...... يا علي مدد
    دوباره دقيقه هارو کند و آهسته مي بينم
    دوباره چشم خدارو رو خودم بسته مي بينم
    تا دلم آروم بگيره سر به کوچه ها ميذارم
    رو به آدما مي خندم تو سياهيا ميبارم
    توي يه جاده برفي پي انتها مي گردم
    توي يه رويايه آبي هنوزم اسير دردم
    آخه دنيا تو چشام رنگشو باخته
    آخه يک جنس غريبه آسمون منو ساخته .

    مرده رنگ انتظارو بارون چشماي خستم
    انگار آهنگي نداره بي تو اين قلب شکستم .
    عشق من جنس هوس نيست رنگ خاطرات تلخ قصه هاي پر غباري که روشون چشامو بستم .
    دوباره دقيقه هارو کند و آهسته مي بينم
    دوباره چشم خدارو رو خودم بسته مي بينم
    تا دلم آروم بگيره سر به کوچه ها ميذارم
    رو به آدما مي خندم تو سياهيا ميبارم
    توي يه جاده برفي پي انتها مي گردم
    توي يه رويايه آبي هنوزم اسير دردم
    آخه دنيا تو چشام رنگشو باخته
    آخه يک جنس غريبه آسمون منو ساخته .


    از سپيده تا سپيده آسمون ابري و تار
    مثل بغض سينه من شوق باريدن نداره
    بوي بارون ميده حرفات اشک چشمام بي قراره عشق من سوز زمستون عشق تو شور بهار !!
    دوباره دقيقه هارو کند و آهسته مي بينم
    دوباره چشم خدارو رو خودم بسته مي بينم
    تا دلم آروم بگيره سر به کوچه ها ميذارم
    رو به آدما مي خندم شبو تا فرداميبارم
    توي يه جاده برفي پي انتها مي گردم
    توي يه رويايه آبي هنوزم اسير دردم
    آخه دنيا تو چشام رنگشو باخته
    آخه يک جنس غريبه آسمون منو ساخته .


    سلام برادر خوبم منو ببخشين دير رسيدم كم ميام نت..من چرا بايد از داداش خوبم ناراحت باشم و باهاشون قهر باشم؟من از داشتن اين برادر خوشحالم بازم بياين به كلبه درويشي من گر چه دارم كم كم ميرم....يا حق
    پاسخ

    سلام و خير مقدم ...... نمرديم ديديم دوباره كلبه خرابه مون به نوشته هاي زيباتون منور شد ...... خداييش بگم خيلي خوشحالم از اينكه ميبينم منه سراپا تقصير رو بخشيديد ....... راستي شما كه تازه تشريف اوردين كجا انشاالله كم كم ؟ ... اميدوارم هر وقت هر كجايي كه هستيد هميشه سالم و تندرست و موفقيت قرين راهتون باشه ....... يا علي مدد
    سلام عليكم . خدا قوت . وبلاگ پرمحتوا و زيبايي داريد . اميدوارم موفق و مويد باشيد . التماس دعاي خير ... هادي .............. اللهم عجل لوليك الفرج

    يادمان باشد فردا حوض را اب کنم.

    و دعاي به تن اين باغ نجيب..

    رُخ ائينه به آهي شويم.

    تا که من را بنشاند در خويش .

    يادمان باشد جوري ديگر باشم.

    بد نگويم به هيچ كس.حتي.زمين.

    مهربان باشم با مردم شهر

    و فراموش کنم هر چه گذشت.

    خانه دل .؟ بتکانم از غم.؟

    هديه بايد کرد؟گر چه بي ربط ولي؟

    کاسه آب به پشت سر لبخند بريزيم.

    شايد به سلامت زه سفر باز گردد.

    بذر اميد بکاريم در دل.

    لحظه ها را دريابيم..

    مهرباني عرضه کنيم.يک بقل. عشق

    به سلامي دل همسايه خود شاد کنيم.

    و غم از دل ببريم..؟
    //////////////////


    يادمان باشد. .
    فردا سينه خالي کنم ..
    از کينه اين مردم خوب.؟
    و سلامي بدهم. بر خورشيد ..
    عطر شب بو بدهم.
    ناز گل را بکشم.
    و نخندم ديگر. ؟
    به ترک هاي دل هر گلدان؟؟
    يادمان باشد فردا؟
    به دل کوزهء اب

    . که بدان سنگ شکست.
    بستي از روي محبت بزنم.
    تا اگر اب در آن سينه پاکش ريزند.؟
    ابرويش نرود.؟
    يادمان باشد فردا.؟
    جور ديگر باشيم.؟
    بد نگويم به هوا اب زمين.
    مهربان باشم با مردم شهر ..
    و فراموش کنم هر چه گذشت .
    دست در دست زمان بگذارم. تو گلي

     <      1   2   3      >