• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : طـلـوع خــورشـيــد عـشــق
  • نظرات : 9 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام و عرض ادب. به به . چقدرزيبا بود اين مطلب . خدائيش يه نيم ساعتي هست كه نشستم و ميخونم و گريه ميكنم. داداش فكر نكرديداين نوشتتون با دل آدمهايي مثل من كه اينهمه سال حسرت ديدار آقاشون رو دارند چه مي كنه ؟؟؟بخدا به قدري منقلب شدم كه نميدونم چي بگم . چي بنويسم . دلم از هميشه بيقرارتر هواي نفس كشيدن تو حرمش رو داره . خوش به حال شما كه هرسال سعادت ديدارش رو داريد. خوش به حال كبوترهاي حرمش كه هميشه دور اون گنبد طلائي و نوراني پرواز مي كنند . خوش به حال خادمهاي حرمش كه دل و جانشون با اين هوا مانوس شده. واي خدا چقدر بي نصيبم من وقتي رفتيد پيشش بهش بگيد يك نفر داره مي ميره از درد دوري

    بهش بگيد تا به كي دلش اونجا زيارت نامه بخونه و خودش اينجا با اشگاش تو رو زيارت كنه ؟؟اما نه. شايد بهتر باشه اصلا شكايتي نكنيد. فقط بهش بگيد خيلي دوستش دارم و خيلي دلم تنگه براش . همين

    سلام...

    چه زيبا ، چه زيبا حق مطلب رو ادا كردي عزيز...

    خوشحالم كه وبلاگت رو ديدم، شاد باشي و سرافراز

    + سـارا* 

    سلام

    خيلي عالي بود . دوباره حال وهواي حرمش به سرم زد و حسي كه هركسي اونجا داره به سراغم اومد . حس خيلي قشنگيه .

    ممنون

    به نام او كه هر چه كرديم به چشم كرمش زيبا بود

    قرار ما حرم توست

    هر كه درد ندارد ، نبايد هم كه بيايد!

    چشمانم به من دروغ نمي گويند

    خودم ديدم ، خادمان حرم داشتند

    بي دردي را ، نامردي را جارو مي كردند

    هرچند درد ما هم قابل نيست ، وگرنه دوري اين همه به درازا نمي كشيد...

    نشاني كامل تو را

    آهو بچه هايي كه خاطرشان جمع بود به خاطرم سپردند

    و من صاف پيچيدم به سمت چشمهايت !

    اي كاش مي توانستم چيزي بگويم تا رضا دهي

    رضاي من تويي !

    دلها را آب مي كني وگرنه اين همه دريا مگر مي شود از چشم خانه اي بتراود ؟!

    مكان ، امكان تو را ندارد

    از قدمگاه نگاهت آفتاب قد مي كشد !

    مشت زائرانت را اگر بگشايند دست كم بهشت را در خود دارد!

    قرار ما حرم توست

    زيارت نامه ات ، زيارتنامه نيست زبان عاشقي ست!

    نگاهت به غزالان غريب دل مي دهد!

    اي تدارك تقدير

    تكليف شبهاي بيداري روشن مي سازي

    فرشته ها نيز تاب نمي آورند كه نيايند

    از پاي نگاهت اي كاش برنخيزم ، برايت بميرم!

    وقتي تو هستي مرگ كاري ندارد

    در روزگار قحطي مرد و عشق ، مهرباني نگاهت را كه مي بيند دست بردار نيست

    مگر مي شود تو را سير ديد ؟!

    كبوتران حرم غم ندارند

    شيب تو نيز صعودي ست

    مرا نمي رسد با غريب نوازي تو كنار بيايم

    دل كه مي گيرد سراغ ت

    سلام عزيز دل

    خسته دل نباشي

    واقعا زيبا بود

    دلبري نمودي

    موفق وپيروز باشي

    كاش در دهكده عشق فراواني بود

    توي بازار صداقت كمي اززاني بود

    كاش دلها پر افسانه نيما مي شد

    و بيادش همه شب شهر چراغاني بود

    چقدر شعر سروديم براي باران

    غافل از ان دل ديوانه كه باراني بود

    دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم..........

    راز اين شعر همين مصرع پاياني بود............

    مي دوني خان داداش ادمي كه دلش پاك باپه من هميشه ميگم لازم نيست حتما حرم اماما باشن از همون راه دور هم حاجت ميگيره..

    تور خدا من و هم دعا كنيد....

    سلام خان داداش وايييييييييي مثل اينكه دير اومدم...اين كامنت باشه تا برم بخونم و بيام.........
    + ------ 

    اي سيب سرخ غلت زنان در مسير رود

    يك شهر تا به من برسي عاشقت شده است

    سلام

    السلام عليك يا نوره العين الرسول،

    السلام عليك يا عطر وجود علي(ع)

    السلام عليك يا آفتاب هستي يا علي بن موسي الرضا (ع)

    سلام بر تو وبر پدرت وبر جدت رسول الله

    سلام بر ضيافت ضريح منور به نور آسمان هشتمت ، سلام بر هر آنچه خوبي است كه تلمذ تو كردند .

    وسلام بر دلهاي رهسپار به حرُمت حَرمت .

    كه ديده بينا شود به گنبد طلايي عشق رضااااااااااااااااااااااااااااا

     <      1   2