• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : عيد قربان و فضيلت دعا در روز عـــرفــــه
  • نظرات : 6 خصوصي ، 43 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    سلام ..احوال شما ؟خوبي؟...عرضم به حضورت که آپم ...حتما بيا چون منتظرتم

    سلام عزيز

    خوبيد؟

    من دومين بار ميام اين جا ولي اون بار نتونستم پيغام بزارم

    عيدتون مبارك واميدوارم خدا همه ي گناهان ما رو بخشيده باشه در روز عرفه

    موفق باشيد

    يا حق

    سلام:عيد شما هم مبارك... از تصوير و ياد آوري به جايتان هم ممنون.شاد و پيروز باشيد.

    السلام عليك يا ابا صالح المهدي

    عيد غدير خم و هفته وحدت بر شما و تمام شيعيان جهان مبارك باد

    السلام عليك يا ابا صالح المهدي

    عيد غدير خم و هفته وحدت بر شما و تمام شيعيان جهان مبارك باد

    هوالعزيز

    نسيم قدسي يكي گذر كن به بارگاهي

    كه لرزد آنجا

    كليم را پاي

    ذبيح را دل

    مسيح را لب

    عيد سعيد قربان ، روز تسليم اسماعيل در برابر معبود بر شما مبارك باد

    سلام بر شما

    خرسندم در قصر زيبائي قدم گذاشتم كه همه نور است و نورانيت. ايام عرفه و عيد قربان بر شما مبارك باشه. بي شك عرفه پيش نياز قربان است . هم وبلاگ تون زيباست هم قلمتون توانمند. خداوند به اين توان بركت بيشتر عنايت كند. موفق باشين.

    با سلام.

    ممنون از بذل توجه تان.

    من نيز ايام عيد سعيد قربان و عيد غدير را به شما تبريك مي گويم.در اين ايام در حق شما دعا گو هستم. شما نيز چنين كنيد.

    موفق باشيد.

    سلام

    من هم اين عيد سعيد رو به شما تبريك مي گم و پيشاپيش عيد ولايت... عيد غدير رو هم به شما تبريك ميگم.

    السلام عليك يا اباصالح المهدي

    رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «اَفْضَلُ اَعمالِ اُمَّتي اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛ بهترين اعمال امت من انتظار فرج است».

    با سلام از اينكه به كلبه كوچك ما سر مي زني مچكرم

    با اجازتون شما رو جزء دوستان خودم قرار مي دهم

    يا علي

    با سلام و عرض تبريک و تهنيت بمناسبت عيد سعيد قربان ، خدمت رسيدم تا شما دوست عزيز را به جشن تولد محمد مهدي دعوت کنم ، انشالله با حضور صميمي و مهربان خودتان ، گرمي بخش محفل ما باشيد . منتظر حضور پر مهر شما هستيم . يا علي مدد . به اميد ديدار

    سلام ......عيدت مبارك از الان تا عيد غدير خم...خوش باش فراووووون

    *** بنام تو اي قرار هستي ***

    عيد بر عاشقان مبارك عاشقان عيدتان مبارك

    داداش رضاي گرامي عيد قربان برشما و خانواده معززتون مبارك باد

    اي هفت سالگي
    اي لحظه ي شگفت عزيمت
    بعد از تو هر چه رفت در انبوهي از جنون و جهالت رفت
    بعد از تو پنجره كه رابطه اي بود سخت زنده و روشن
    ميان ما و پرنده
    ميان ما و نسيم
    شكست
    شكست
    شكست
    بعد از تو آن عروسك خاكي
    كه هيچ چيز نميگفت هيچ چيز به جز آب آب آب
    در آب غرق شد
    بعد از تو ما صداي زنجره ها را كشتيم
    و به صداي زنگ كه از روي حرف هاي الفبا بر ميخاست
    و به صداي سوت كارخانه هاي اسلحه سازي دل بستيم
    بعد از تو كه جاي بازيمان ميز بود
    از زير ميزها به پشت ميزها
    و از پشت ميزها
    به روي ميزها رسيديم
    و روي ميزها بازي كرديم
    و باختيم رنگ ترا باختيم اي هفت سالگي
    بعد از تو ما به هم خيانت كرديم
    بعد از تو تمام يادگاري ها را
    با تكه هاي سرب و با قطره هاي منفجر شده ي خون
    از گيجگاه هاي گچ گرفته ي ديوارهاي كوچه زدوديم
    بعد از تو ما به ميدان ها رفتيم
    و داد كشيديم
    زنده باد
    مرده باد
    و در هياهوي ميدان براي سكه هاي كوچك آوازه خوان
    كه زيركانه به ديدار شهر آمده بودند دست زديم
    بعد از تو ما كه قاتل يكديگر بوديم
    براي عشق قضاوت كرديم
    و همچنان كه قلبهامان
    در جيب هايمان نگران بودند
    براي سهم عشق قضاوت كرديم
    بعد از تو ما به قبرستانها رو آورديم
    و مرگ زير چادر مادربزرگ نفس مي كشيد
    و مرگ آن درخت تناور بود
    كه زنده هاي اين سوي آغاز
    به شاخه هاي ملولش دخيل مي بستند
    و مرده هاي آن سوي پايان
    به ريشه هاي فسفريش چنگ ميزدند
    و مرگ روي آن ضريح مقدس نشسته بود
    كه در چهار زاويه اش ناگهان چهار لاله ي آبي روشن شدند
    صداي باد مي آيد
    صداي باد مي آيد اي هفت سالگي
    بر خاستم و آب نوشيدم
    و ناگهان به خاطر آوردم
    كه كشتزارهاي جوان تو از هجوم ملخها چگونه ترسيدند
    چه قدر بايد پرداخت
    چه قدر بايد
    براي رشد اين مكعب سيماني پرداخت ؟
    ما هر چه را كه بايد
    از دست داده باشيم از دست داده ايم
    مابي چراغ به راه افتاديم
    و ماه ماه ماده ي مهربان هميشه در آنجا بود
    در خاطرات كودكانه ي يك پشت بام كاهگلي
    و بر فراز كشتزارهاي جواني كه از هجوم ملخ ها مي ترسيدند
    چه قدر بايد پرداخت ؟ ...

     <      1   2   3      >