سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بهار 86 - عــشــق مـلـکـوتـی

از دست دادنی که باعث بیماری می شود، از دستدادنِ دوستان است . [امام علی علیه السلام]

نویسنده: عشق ملکوتی(86/3/1 :: 6:0 عصر)

( بنام تو ای آرام جان )


 
 همه در خانه پیامبر خاتم جمع شده بودند ، شور و شوق عجیبی در خانه برپا بود

پیامبر خدا (ص) و حضرت علی (ع) در یک اتاق نشسته بودند و یکدیگر را تماشا میکردند و گاهی نیز حضرت علی از جا بلند میشد و در اتاق قدم میزد ، پیامبر با لحنی ارام و متین به علی گفت : علی جان نگران نباش تا لحظه ای دیگر تورا بشارت خواهند داد

ناگهان اندرونی باز شد و یکی که عرق از پیشانی میگرفت گفت : علی جان خوشحال باش که او امد همان که وعده اش را داده بودند و سپس رو کرد به حضرت محمد و گفت : خداوند به عزیزت ، عزیز دیگری عطا فرمودند ... او دختر است

ناگهان چهره ی علی از شادی شکوفا شد و در حالی که به پهنای صورتش اشک شوق میریخت خود را در آغوش پیامبر انداخت و حضرت محمد نیز در حالی که دست نوازش بر سر و شانه ی علی میکشید با  شوقی وصف ناشدنی گفت :

علی جان ..... قدم نو رسیده  مبارک

حسن و حسین که در اتاقی دیگر بودند وقتی خبر دار شدند خواهر دار شده اند همدیگر را در اغوش گرفتند و  چون کودکانی که شیرینی گرفته باشند از خوشحالی شروع به دویدن در اتاق کرده و با صدای بلند ابراز شعف میکردند

هنوز ثانیه ای از حضور خواهر نگذشته بود که برادران با هم برای نگهداری از او تنظیم وقت میکردند ، امام حسن رو به برادر کرد و گفت  :

 حسین جان ... صبح ها من خواهر را نگه میدارم و بعد از ظهر ها تو برادر

در همین حین پدر صدایشان کرد و گفت : پس چه وقت نوبت من میشود ؟ ... و در ادامه گفت : ایا نمیخواهید خواهرتان را ببینید ؟

همگی به اتفاق پیامبر مکرم به داخل اندرونی رفتند و پدر بوسه ای جانانه بر پیشانی دخترش نهاد و گفت : دخترم چشمت روشن انتظارت به سر رسید . سپس مولا علی در حالی که چشم به چشمان بانویش دوخته بود در حالی که قطرات اشکش صورت فاطمه اش را شستشو میداد با زبان دل از خانم فاطمه ی زهرا (س) تشکر میکرد

حسن و حسین که با سر و صدا و خوشحالی وارد اتاق شده بودند از مادر کسب اجازه کردند تا خواهر خود را ببینند

امام حسن در حالی که نگاهش به چهره ی مادر بود ، بوسه ای بر دست خواهر زد 

امام حسین در حالی که کف پای خواهر را به صورت میکشید زیر لب میگفت جانم خواهر ... جانم خواهر

حضرت علی با مهربانی حسن و حسینش را به بغل گرفت و  بوسه ای بر گونه فرزندانش نشاند

امام حسن و امام حسین رو به پدر گفتند : پدر جان .... نام خواهرمان چیست ؟

مولا  فرزندان را دوباره بر زمین گذاشت تا به سراغ خواهر بروند و در حالی که حضرت محمد را به فرزندان نشان میدادند، گفتند :  

« نامگذاری فرزندان همیشه با بزرگ خاندان است »

علی در حالی که دست خانم فاطمه ی زهرا را بدست گرفته بود از پیامبر خواهش کردند نامی زیبا برای نوه ی خود انتخاب کنند

حضرت محمد چند لحظه فکر کرد و بعد فرمود :

میدانی که به غیر از نور دیدگانم ،  فاطمه ، دختر دیگری داشتم که نامش زینب بود و خدا میداند که چقدر او را دوست داشتم  اما او خیلی زود از دنیا رفت و .....

 علی جان نام دخترت را  « زینب »  بگذار که زینت نام تو باشد

مولا در حالی که زینبش را غرق بوسه میکرد و جانم جانم میگفت او را در دامن رسول خدا گذاشت تا در گوش او اذان و اقامه خوانده شود

با گذشت زمان ، زینب دختری شیرین زبان شده بود و در کنار مادر ، اداب معاشرت و درس زندگی و اخلاق می آموخت

اکنون سالها از تولد زینب کبری گذشته بود و او نیز خود صاحب مکتب و درس بود ، کلاس های درس دین و اخلاق او زبانزد خاص و عام شده بود

زینب در کلاس به شاگردانش که همه زنان و مادرانی بزرگ زاده بودند درس دین و در خارج از کلاس به همه ی زنان و دختران و حتی مردان ، درس اخلاق میداد اما نه با زبان و خطابه بلکه با عمل و رفتار

او بخوبی از مادر اموخته بود که معلم اخلاق بجای اینکه به شاگردانش بگوید «‏ راستگو و درستکار باشید » بهتر است خود همیشه راست بگوید تا انان نیز راستگویی را یاد بگیرند و همچنین با درستکاری خود ، بیاموزد تا درستکار باشند

معلم اخلاق همیشه مهربان است و از مهربانی او شاگردانش مهربانی را میاموزند  تا خود نیز به دیگران با مهر ورزیدن ، مهربانی را بیاموزند    

معلم واقعی ، در کارهایش همیشه بیاد خداست و به فکر خوشبختی و سعادت شاگردانش و شاگردان چنین معلمی نیز از او درس خدا شناسی و خدمتگزاری به مردم را یاد میگیرند

آری ... سخن از یکتا زنی است که نه تنها در میان زنان عالم ، بلکه در میان مردان مرد روزگار هم کمتر کسی را می توان چون او شجاع و دلیر یافت

توانا بانویی که عالی ترین نمونه ی شهامت و استقامت ، دانش و آگاهی ، لیاقت و خردمندی و قدرت روحی در انجام وظایف فردی و اجتماعی را در طول حیات خویش به نمایش گذارد

ولادت خجسته ی سفیر دشت کربلا ، حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر همگان بخصوص بر شیفتگان و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت  ، تبریک و تهنیت عرض میکنم و از خداوند میخواهم در سایه سار شفاعت خانم زینب کبری ، همه ی ما را از چشمه جوشان کوثرش جرعه ای بنوشاند


 

 کیست یارب دل ز عشــقش در تب است

شـاهکار حضـرت حـق ، زینب (س) است

 

نمایش تصویر در وضیعت عادیعاشقان ، عیدتان مبارکبادنمایش تصویر در وضیعت عادی

 

 


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت

<      1   2   3      >

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

 RSS 

کل بازدید:465179

بازدید امروز:29

پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

بهار 86 - عــشــق مـلـکـوتـی

جستجوی وبلاگ

:جستجو

با سرعتی باور نکردنی متن
یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان





















حضور و غیاب

لینک دوستان

حریم دل
درد دلهای دریا
نور خدا ...( طاها )
رنگین کمون
زخم قناری
متولد ماه مهر
ســاحــل دل
آوای هـیــوا
گل پر شکوفه
بانوی اسمان ( پرشین بلاگ )
پرنده ی بال شکسته
به یاد او
دل تنگ ایران
انا مجنون الحسین(ع)
شعر و عرفان
مرکز فرهنگی شهید آوینی
ارمیا
من و گل نـرگـس
کوچه باغ ملکوت
دیده بان ( میهن بلاگ )
دیده بان ( بلاگفا)
سوته دل
بهارستان
حرم دل
قافله ی نور
حاج حمید
لبیک
ذخیره ی خدا
خاطرات من
گل نرگس ... مهدی فاطمه
قصه ی رهایی
بازی بزرگ
راز هلال رمضان
مسافر،زندگی یک سفر است
چفیه
به نام تک نگارنده ی عشق
فاطمه سلام الله علیها
پله ... پله ... تاخدا
حرفهایم برای تو
عشق و نفرت
یا کریم
who?
آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

داستان مـــادر
داستان لیلی و مجنون
دنیای اسرار امیز جن قسمتهای 1و2و3
زنان حماسه ساز عاشورا قسمتهای 1و2و3و4
پاییز 83
زمستان 83
بهار 84
تابستان 84
پاییز 84
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 86
تابستان 86

طراح قالب


. با پارسی بلاگ نویسندگی نوین را آغاز کنید >