به نام او
نام من عشق است
مي شناسيدم ؟
زخمي ام زخمي سرا پا ،
مي شناسيدم؟
با شما طي كرده ام راه درازي را
خسته ام خسته ،
اين زمان گر چه ابري پوشانيده است رويم
من همان خورشيد تابانم ،
اين چنين بيگانه از من رو مگردانيد ،
در كف فرهاد تيشه من نهادم ، من
من شكستم بيستون را ، من
من همان مهربان سالهاي دورم
رفته ام از يادتان يا ،
نام من عشق است ،