• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : بـه يـاد زيـنـب
  • نظرات : 2 خصوصي ، 54 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خدايا!

    چگونه بگويم با کدام زبان شرم آلوده؟ با کدام دل دردآکنده؟ که اين چشمها از ديدن آنچه تو دوست نداري شاد مي شوند، پندار مي کنند که در زنجير گناه آزاد مي شوند.

    خداي من!

    بي تو درمانده ام، بي نسيم تو راکدم، بي تو هيچ ندارم، بي توان دستهاي تو عاجزم، بي کمند عصمتت مرا کدام نجات است از چاه ظلمت دنيا؟

    و بي بلوغ حکمتت مرا کدام صراط است به جود عالي اعلي؟

    بي نفوذ مشيتت کدام کمال است جويبار مرا به سوي رأفت دريا؟

    الهي!

    خانه بي تاب دلم را دور از سيل فتنه ها بناساز و با مهتاب ياريت از شر ظلمت دشمنانم رها ساز و مر رسوايي عيوبم را پرده بينداز...

    اي رافع دلها و هم دلها به سوي تو راجع! اي هجوم بلا را قلعه احسان تو مانع!

    و اي رگبار تير معاصي را چتر اکرام تو رادع!

    بر من به رأفتت که هميشه چنين باش. اي اوج رحمت ديگران حضيض لطف تو! اي مهر گسترترين مهربانان!

    ـ برگرفته از کتاب دست دعا، چشم اميد (سيد مهدي شجاعي)