سلام خسته نباشيد.......خيلي خوب بود به نظر مياد هيچ نكته اي رو از قلم ننداختيد اما بدجور ترسيدم راستش به نيمه هاي متن كه رسيدم اطرافم و نگاه ميكردم و اخرش هم بلند شدم و در اتاق رو باز كردم و چراغ رو هم روشن كردم اما چيزي كه من زياد در مورد جن شنيده بودم هموني هست كه دست و پاش شبيه سمه و شبها پيداشون ميشه .....بقيشون برام جديد و بسيار جالب بود راستي حالا كه اينهمه نوشتم اينم بگم پدر بزرگ من در دوران جواني خود جني با نام زعفر (نميدونم املاش درسته يا نه؟)را به چشم خود ديدن كه در مراسم عاشورا بسيار بلند گريه ميكرده و سرش به ديوار ميكوبه پدر بزرگ من نميدونستند كه جن هست چون مثل ادميزاد ظاهر شده بوده ميرن به طرفش و ازش ميپرسن چرا اينقدر گريه ميكني اونهم در جواب ميگه اين مردمي كه الان دارن اينطور براي حسين عذاداري ميكنن به چشم نديدن من كه باچشم خودم ديدم....... و دوباره سرش وبه ديوار ميكوبيده پدربزرگم ميگن يه لحظه برگشتن به سمت جمعيت و بعد از اون ديگه نديدنش و اون چيزي كه ما روايت روز عاشورا و صحراي كربلا اونطور جز به جز ميدونيم از طرف اين جن به علمايي همچون ايت الله مرعشي روايت شده و بعد از چندين سال كه اين جن مسلمان و شيعه فوت ميكنه در قم مجلس ختمي از طرف علما قم ميگيرند......... وايي چقدر نوشتم خب شايد بتونيد از اين خاطره واقعي كه من نقل قول كردم در وبلاگتون استفاده كنيد
......منتظر ادامه اش هستم .......و خدانگهدار