• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : نقش زنان در حماسه ي عاشورا - قسمت دوم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 36 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    مادربزرگ مي گفت
    در عمق صندوق بي قفل خود
    نشان و نقشه ي ديار دوري را نهان كرده است
    كه در آنجا
    بادي از بيشه ي بوسه ها نمي گذرد
    مي گفت وقتي در آن ديار
    نام سار و صنوبر را فرياد مي زني
    كوه ها صداي تفنگ و تيشه را برنمي گردانند
    آنجا
    سف سبز سپيدارها بلند
    و حنجره ي خروسها
    پر از صداي فانوس و صبح و ستاره است
    حالا
    گاهي هوس مي كنم سراغ صندوق بروم
    بازش كنم
    و نشان آن وادي دور را بيابم
    اما مي ترسم ستاره جان
    مي ترسم حكايت آن جزيره ي رؤيا
    تنهاخيال خامي در دايره ي بي مدار دريا باشد