سلام خوبيد شما
واااااااااااااااااي چقدر متن زياد فدات بشم كاشكي كمتر مي نوشي و توي پست هاي بيشتر من كه رستش رو بگم حوصلم نشد بخونم اگه ونستم توي اف لاين بخونم
آقايم !
اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
دعا بكن كه بميرم خدا كند كه بيايي
يابن الحسن !
به اشکي که در چشم مجنون نشيند ، به آهي که در اوج گردون نشيند
افق در افق در پي ات خواهم آمد ، به جايي که خورشيد در خون نشيند
مولاي من !
دلم به ياد تو زنده است و قلبم به تيمم حضور تو مي تپد.
مهدي جان !
نشانم ده جمال حق نمايت
كجايي تا كنم جان را فدايت
اگر چه جان من قابل نباشد
جز آن چيزي ندارم رونمايت
تو را غايب، ناميدهاند،چون«ظاهر» نيستي... :تو را غايب، ناميدهاند، چون «ظاهر» نيستي، نه اينکه «حاضر» نباشي.«غيبت» به معناي «حاضر نبودن»، تهمت ناروائي است که به تو زدهاند و آنان که بر اين پندارند، فرق ميان «ظهور» و «حضور» را نميدانند، آمدنت که در انتظار آنيم به معناي «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را ميخوانند، ظهورت را از خدا ميطلبند نه حضورت را، وقتي ظاهر ميشوي، همه انگشت حيرت به دندان ميگزند با تعجب ميگويند که تو را پيش از اين هم ديدهاند. و راست ميگويند، چرا که تو در ميان مائي، زيرا امام مائي، جمعه که از راه ميرسد، صاحبدلان «دل» از دست ميدهند و قرار از کف مينهند و قافله دلهاي بيقرار روي به قبله ميکنند و آمدنت را به انتظار مينشينند...و اينک اي قبله هر قافله و اي «شبروان را مشعله» در آستانه آدينهاي ديگر با دلدادگان ديگري از خيل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه ميکنيم
اللهم عجل لوليك الفرج
سلام
ممنون از حضور سبزتون
شب سياه است و جاده ها ناامن فانوس چشمانت را بگو که عصاي دستان اين تن بي چشم شوند نور است و ما روشني مي جوييم کلمه است و ما جمله مي جوييم ذهن تنبل خود را در پيله تنيده ا ...بيا تا دل به دريا بسپاريم با صداي امواج هم نوا شويم و غريق تلاطم شويم غم ها را فراموش کنيم و غبار غصه ها را بشوييم همانند مرغ دريايي پر بگيريم و به آشيان آسماني خوداو.......خدا يا مرا به منطق هدايت گويا ساز ، و به آئين تقوا ملهم نماي و به خوي و خصلتي پاکيزه تر است موفق دار و به کاري که پسنديده تر است بگمار . خدايا مرا به بهترين راه روا