داداش اين مشگل شما با پارسي بلاگ كي حل ميشه تا بتونيد مثل سابق فعال و پرشور حاضر باشيد و ما رو از مطالب ارزشمندتون برخوردار كنيد ؟

جاتون خيلي خاليه داداش. تو رو خدا زودتر يه فكر ي بكنيد

داداش اين اشگها رو جدي بگيريد و زودتر فكري به حال اين مشگ

ل بكنيد

التماس دعا

مي رفت علي و مي کشيد از دل آه

وز همسر خويش بر نمي داشت نگاه

ديدند که با خويش علي مي گويد

لا حول و لا قوة الا بالله

دود بود و دود بود و دود بود گل ميان آتش نمرود بود دست گلچين هيچ پروايي نداشت داغ گل را بر دل بلبل گذاشت شعله ميپيچيد بر گرد بهار خون دل مي خورد تيغ ذوالفقار يك طرف گلبرگ اما بي سپر يك طرف ديوار بود و ميخ در ميخ بود و سينه اي لبريز درد ميخ بود غربت يك رادمرد ميخ ياد صحبت جبريل بود شاهد هر رخصت جبريل بود قلب آهن را محبت نرم كرد ميخ از چشمان زينب شرم كرد شعله ها از داغ غربت سرخ شد ميخ كم كم از خجالت سرخ شد ميخ بود دست شوم سرنوشت سينه اي ميديد لبريز بهشت گفت با در رحم كن سويش مرو غنچه دارد سوي پهلويش مرو حمله طوفان سوي دود شمع كرد هر چه قوت داشت دشمن جمع كرد روز رنگ تيره شب را گرفت مجتبي چشمان زينب را گرفت پاي ليلي چشم مجنون مي گريست ميخ بر سر مي زد و خون مي گريست ابر با رنگ كبودي گريه كرد جاي مردم يك يهودي گريه كرد جوي حون نه تا به مسجد رود بود دود بود و دود بود و دود بود

*** بنام تو اي قرار هستي ***

سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر بزرگوارم

مو كنان ، مويه كنان گل مي برند

ياس را از پيش بلبل مي برند

شهادت مظلومانه بي بي دوعالم ، ام المومنين ، صديقه طاهره ، حضرت فاطمه زهراي مرضيه سلام الله عليها را به پيشگاه فرزند دلبندشان حضرت ولي عصر (عج) و شما تسليت و تعزيت عرض مي كنم . انشالله كه طوري زندگي كنيم و طوري بميرم كه لايق شفاعت ايشان در روز حشر قرار بگيريم

التماس دعا

با سلام.

شهادت حضرت صديقه كبري (س) را به شما تسليت مي گوييم.

چرا مطلبي در اين خصوص نمي نگاريد ؟ منتظرم.

با سلام

من مدير وبلاگ شهيد مهدي انيلي هستم

وبلاگ بسيار جالبي را داريد . من لينك شما را در سايت خود قرار دادم اگر شما تمايل داشتيد لوگوي من رو هم به لوگو هاي خودتون اضافه كنيد.

باتشكر

سلام....

يه قناري حرف براي گفتن دارم ايا تو هم يه سوسن حوصله داري..

التماس دعا ...

منتظرحضورسبزت هستم

سلام ...

اين شعر واقعا عالي سروده شده فقط خيلي خوب اگر ميدونستم از چه كسي هست.

با مطلب مصطفي چمران به روزم.

اين ايام رو تسليت ميگم.

يا علي يازهرا

انقدر صبر كردم كه صبر از صبرم خسته شد(حضرت زينب س )

سلام قبل از هر چيز قالب بسيار زيباي وبلاگتون رو تبريك ميگم/ الهي يك عشق ملكوتي در دل همه بندگان خدا بخصوص شيعيان مولايمان صاحب الزمان قرار گيرد. از اينكه قدم رنجه فرموديد و به جشن تولد خواهرم در وبلاگ دست نوشته هاي من امديد خوشحال شدم سپاسگزارم. موفق و مويد باشيد. در پناه گل نرگس باشيد.

اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و ..

التماس دعا ! .

هوالحبيب

آن دم كه بساط حشر بر پا گردد

وان محكمه عدل مهيا گردد

مسمار كه سينه گل ياس شكفت

خود شاهد مظلومي زهرا گردد

بعد تو شعري كه در چشم تر است

چادر خاكي و مسمار در است

*** بنام تو اي قرار هستي ***

بيا با گل شقايق بزنيم تو باغ سينه

يا با كاروان دل ، يه سفر بريم مدينه

السلام عليك ايتها الصديقه الشهيده فاطمه الزهرا

اشك نيمه شب چون باران پاك است و پاك‏كننده . و اگر از چشم فاطمه ببارد مى‏تواند هستى را زيرو رو كند و هر شب تيره و تارى را به سحر برساند

شهادت مظلومانه ام الائمة المنتجبين، بنت رسول الله الامين، الصديقه الشهيده، المظلومة المقهورة، فاطمة الزهراء (س) سيدة نساء العالمين را به پيشگاه حضرت ولي عصر (عج) وعاشقان اهل بيت عليهم السلام و شما برادر بزرگوار تسليت عرض مي كنم

يا رفيق من لا رفيق له
تاب اين هجران و غم در کوه نيست
رزق حيدر بي تو جز اندوه نيست
اين همه تعجيل در رفتن چرا
ياس و ترک لاله و گلشن چرا
اي کبود نيمه جانم فاطمه
همسر قامت کمانم فاطمه
از غريب شهر يثرب رو مگير
پيش حيدر دست بر پهلو مگير
چون کبوتر در قفس افتاده اي
پيش چشمم از نفس افتاده اي
اي هم آواي علي تنها مرو
بي کسم من بي کسم زهرا مرو
صلي الله عليک يا بنت الرسول يا فاطمة الزهرا (س)
التماس دعا
يا علي

هوالمحبوب

شهادت جانسوز بي بي دوعالم صديقه کبري حضرت فاطمه زهرا(س)را به شيعيان ورهروان صديقش تسليت عرض ميکنم

ديشب قلم با واژه ها پيکار مي کرد

در باغ دل گل را جدا از خار مي کرد

در مزرع انديشه بذر لاله مي کاشت

در مصرع غم با مهارت کار مي کرد

گاهي سخن از گيرودار روز مي گفت

گاهي ترنم شعر شام تار مي کرد

گاهي سرشک ازديده بهر يار مي ريخت

گاهي برايم صحبت از اغيار مي کرد

بهر سفرسوي مدينه بار مي بست

اندوه وغم را قافله سالار مي کرد

يکجا سخن از خانه زهرا به لب داشت

يکجا گله از شعله هاي نار مي کرد

گاهي بياد پهلوي بشکسته مي سوخت

گاهي شکايت از در وديوار مي کرد

دادسخن گاهي زاستبداد مي داد

کز داد او دل ناله هاي زار مي کرد

بيني زداغ محسن شش ماهه مي خواند

در ماتم او ديده گوهر بار مي کرد

گاهي به مظلومي مولا اشک ممي ريخت

که ناله بهر سينه ومسمار مي کرد

گاهي بو صف تازيانه شعر مي گفت

که ياد سيلي خوردن رخسار مي کرد