وبلاگ :
عــشــق مـلـكـوتـي
يادداشت :
مرثيه اي در سوگ چلچراغ اسمانها
نظرات :
3
خصوصي ،
32
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
همسفر مهتاب
بانو شما که مانده دلم سوي چشم تان
يعني در اعتکاف سر کوي چشم تان
فصلي بيا و چشم مرا هم صدا بزن
دستم به دامن گل شب بوي چشم تان
فصلي که با رسيدنش انگار مي شوم
سلمان ترين کرامت پستوي چشم تان
حالا منم از آشيان خرابت خرابتر
وقتي که گرد کوچه زده روي چشم تان
بانو! اجازه هست بپرسم جسارتا
اين رد چيست مانده به پهلوي چشم تان
هرشب هزار مرتبه بيدار مي شود
همسايه از تپيدن هر جوي چشم تان
با هر نفس يک دو قدم چانه مي زني
ديگر نمانده رنگ رمق توي چشم تان
صدها هزار صبح به حسرت گذشت و رفت
از اين زمين پريده پرستوي چشم تان