ميلاد سپيد
بر چشمها رقصيد......... نام دخترى سبز
گل كرده خورشيد.................................. بلند مادرى سبز
قلب زمين لرزيد .......زيرا كه پس از اين
ديگر نمىآيد به دستش........................... پيكرى سبز
روييد بر چشمان خيس آسمانها
تمثال پر نور و قشنگ .................اخترى سبز
بار دگر گهواره.................... تقدير گشته است
دستان پر مهر و وجود ...................................هاجرى سبز
جبريل آوردهست از سوى خداوند
پيغام ميلاد............................... سپيد كوثرى سبز
بر دستهاى روشن خورشيد اين بار
دادهست ساقى باده را.......................... در ساغرى سبز
او مادر خورشيدهاى بعد از اين است
پيوند داد او را خدا.................... با همسرى سبز
اين اعتقاد آسمانى....... در دل ماست
از سيب سرخى............................... شعلهور شد باورى سبز
گلهاى احساس من اينك................ شعله داده است
بر شاخههاى شعر روى دفترى سبز
نيره سادات هاشمى