سلام يا رب اين نو گل خندان که سپردي به منشمي سپارم بتو از چشم حسود چمنشگر به سر منزل سلمي رسي اي باد صباچشم دارم که سلامي برساني ز منشبادب نافه گشائي کن از آن زلف سياهدور باد آفت دور فلک از جان و تنشگو دلم حق وفا بر خط و خالت داردمحترم دار در آن طره عنبر شکنشدر مقامي که بياد لب او مي نوشندسفله آن مست که باشد خبر از خويشتنش