هوالحبيب
اعتكاف؛ فصل دلدادگي مردماني است كه عاشقي را عاشقند و نيايش را شيدا. گفتگو با پرودگار را در كنج خلوت تنهايي خويش ميراث داري مي كنند تا شكوفه هاي سبز استجابت بر عمق قلب هاي صيقل يافته شان جوانه بزند. اينجا مركز جهان است و اين قلب من است كه از قلب جهان با تو راز و نياز مي كند و چه شيرين هم سخني هستي تو اي بهترين معشوق و اي نازنين همدم تنهايي من! اين شب هاي شيدايي، شعر شكوه بندگي مرا بشنو و بپذير اين يگانه خلقت مبارك گونه ات را كه امير زمان و زمين است اگر بخواهد و بخواهي... مرا بپذير كه تو را چشم در را هم؛ شباهنگام كه بر پهنه سجاده تو را صدا مي زنم...