هوالمحبوب
بي گمان خواهد آمد در صبح يك آدينه! سوار بر سمند سپيده با رايت آفتاب بر دوش، تا به اهتزاز درآورد آن را بر بلنداى گنبد گيتى! او مي آيد تا با آذرخش ذوالفقارش سينه شب را بشكافد! و خورشيد خدا را نمايان سازد!
او مى آيد زيباتر از هزار نگار و خوبتر از صد هزار بهار! او مى آيد و از بادهاى خزانى، انتقام همه لاله هاى پرپر را مى گيرد! همان بهارى كه لاله ها به احترام او برخاسته اند و آن نگارى كه، نرگسها نگران مقدم اويند.
شاهدى كه شقايقها آينه افروز نگاهش هستند و چشمه ها به دنبال او جارى
مى گردند. و مردى كه پيشاپيش مشرق آفتاب بهاريست و بوى خدا از ردايش جارى است.
مردى كه بوى سحر، صفاى سپيده ، صداقت آينه، مهربانى مهر، لطافت نسيم،
نازكى گل، پاكى شبنم، تلاوت رود، غوغاى صبح، ترنم باران، زلالى چشمه ساران،
روح توفان، شكوه آسمان، صلابت كوهستان، هيبت آتشفشان، آرامش صحرا،
عمق دريا و وسعت هستى با اوست.
او خواهد آمدشهرى خواهد ساخت; به زيبايى بهشت، به وسعت تاريخ در گستره هستى.
التماس دعا