• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : امشب فرشته ها حتما مي ايند
  • نظرات : 5 خصوصي ، 57 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + نوشين 


    پروردگارا در اين شب قدر
    مران کسي را که خود خواندي
    ظاهر مکن جرمي را که خود پوشيدي


    کريما
    ميان ما و تو داور تويي.
    آن کن که سزاوار آني نه آنچه که سزاوار ماست.


    بارالها
    از فضل تو فرياد خواهم. از آنکه پندارم بخود چيزي دارم يا پندارم که بر تو حقي دارم.


    خداوندا
    از آنجا که بوديم برخاستيم، لکن به آنجا نرسيديم که تو خواستي مددي کن تا برسيم


    الهي
    نامت نور ديده آشنايان
    يادت آيين منزل مشتاقان
    يافتت چراغ دل مريدان
    مهرت انس جان دوستان.


    پروردگارا
    چه خوش روزي که خورشيد جلال تو به ما نظر کند.
    چه خوش وقتي که مشتاقان از مشاهده جمال تو مارا خبرکند
    جان خود را طعمه بازي سازيم که در فضاي طلب تو پروازي کند
    دل خود نثار دوستي کنيم که بر سر کوي تو آوازي سر کند


    کريما
    آمديم در اين شب قدر
    با دو دست تهي
    سوختيم به اميد روز بهي
    چه باشد در شب رحمت اگر بر اين دلهاي خسته مرهم بنهي


    پروردگارا
    دانم تو آني که نور تجلي بر دلهاي دوستان کني و چشمه هاي مهر در سر ايشان روان کني
    اي نور ديده آشنايان و سوز دل دوستان و سرور جان نزديکان
    همه تو بودي و تويي
    تو نه دوري تا ترا جويم، نه تو را جز به تو يابم


    کريما
    تو ضعيفان را پناهي
    قاصدان را بر سر راهي
    وجدان را گواهي
    چه باشد که افزايي و نکاهي.
    شد دلـــم ذره وار در هـــوست
    دلــــم اين ذره در هواي تو باد


    الهي
    تو آني که از احاطت اوحام بيروني و از ادراک عقول مصوني
    نه مدرک عيوني،که کار ساز هر مفتوني و به لطف خود شاد ساز هر محزوني
    در حکم بي چرا و در ذات بي چند و در صفات بي چوني


    پروردگارا
    تو آني که از بنده ناسزا بيني و به عقوبت نشتابي
    از بنده کفر مي شنوي و نعمت از او باز نگيري و توبت و انابت بر او عرضه کني
    به پيغام و خطاب خود او را باز خواني و اگر باز آمد او را وعده مغفرت دهي
    پس چون با دشمن بد كردار چنيني با دوستان نيکو کار چوني؟


    يا رب
    دوستان تو به نام درويشانند و به حقيقت توانگران جهان خود ايشانند.
    دردها دارند و از گفتن آن بي زبانند.


    يا غفار
    هرچند که ما گنهکاريم، تو غفاري
    هر چند ما زشت کاريم، تو ستاري


    ملکا
    گنج فضل تو داري و بي نظير و بي ياري، سزاست که از خطاهاي ما در گذاري