وبلاگ :
عــشــق مـلـكـوتـي
يادداشت :
ســـــفر عـــشــق
نظرات :
5
خصوصي ،
27
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
رها تر از پرنده
تقديم به
نيمه ي شرقيِ
لطافت هاي بارون خورده ي د
ور از چشم هاي من
سيل بوسه هاي
خورشيد
،
گونه هامو سرخ
کرده
بازم حسِ گنگ
آفتاب
، داره دنبالم مي گرده
آب
و
خاک
و
باد
و
آتيش
، توي ذهنم خونه داره
هنوزم
تابش خورشيد
، تو رو ياد من مياره
منم اون
بانوي شرقي
، که به هرکي دل نمي ده
کسي که آرزوهاشو، توي
چشماي تو
ديده
منم اون
عابر خسته
، که به سايه تن نداده
يه جايي کنج دلاتون ، واسه من خيلي زياده
نگو خاطرات خونه ، منو ديوونه نکرده
چقده چشام هراسون ، دورِ آسمون بگرده
اون که از قشنگياتون ، يه بغل ترانه ساخته
حالا سهمش از چشاتون ، دوتا پايِ دوره گرده
شا
يا
تج
لي