مناجات با خدا
"يا الهي"
الهي, مست تو را حد نيست, ولي ديوانه ات سنگ بسيار خورد , من مست و ديوانه ي تو ام.
الهي, خدا خدا گفتن مجازي ما كه اينهمه بركت دارد, اگر به حقيقت گوييم چون خواهد بود؟
الهي, خفتگان را نعمتِ بيداري ده , و بيداران را توفيق شب زنده داري و گريه و زاري!
الهي, همه آرامش خواهند من بيتابي, همه سامان خواهند و من بي ساماني.
الهي, ما بيچاره ايم و تنها تو چاره اي,ما همه هيچ كاره ايم و تنها تو كاره اي.
الهي, ما را ياراي ديدن خورشيد نيست, دم از خورشيدآفرين چون زنيم؟!
الهي, پيشاني بر خاك نهادن آسان است, دل از خاك بر داشتن دشوار.
الهي, كلمات و كلامت كه اينقدرشيرين و دلنشين اند, خودت چوني؟
الهي, روزم را چون شبم روحاني گردان, وشبم راچون روز نوراني!
الهي, عمري آه در بساط نداشتم و اينك جز آه در بساط ندارم.
الهي, اگرستارالعيوب نبودي, ما از رسوايي چه مي كرديم؟
الهي, رجب بگذشت و ما از خود نگذشتيم, تو از ما بگذر!
الهي, هركه را مي بينم با خود است, مرا با خودت دار.
الهي, راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر.
الهي, كامم را به حلاوتِ تلاوتِ كلامت, شيرين بدار!
الهي, دل به جمال مطلق داده ايم, هرچه بادا باد.
الهي, در بسته نيست, ما دست و پا بسته ايم.
الهي, آن را كه عشق نيست , ارزش نيست.
الهي, اگر گُلم و يا خارم از آنِ بوستانِ يارم.
الهي, شكرت كه به جنتِ لقايت در آمدم.
الهي, اسمي جز بي اسمي برايم مباد.
الهي, واي بر من اگر دلي از من برنجد!
الهي, فرزانه تر از ديوانه ي تو كيست؟
الهي, شكرت كه مي گويم شكرت.
الهي, خوشا آن دم كه در تو گُمم.
الهي, از من آهي و از تو نگاهي.
الهي, دل خوشم كه الهي گويم.
الهي, آن خواهم كه هيچ نخواهم.
الهي, خنك آن كس كه وقف تو شد.
الهي, همه گويند بده , من گويم بگير.
الهي, انكه سحر ندارد, از خود خبر ندارد.
الهي, از دردم خُرسندم كه درمانش تويي.
الهي, شكرت كه توشه اي جز توكل ندارم.
الهي, تو پاك آفريده اي , ما آلوده كرده ايم .
الهي, تو را دارم چه كم دارم , پس چه غم دارم.
الهي, اگر بخواهم شرمسارم و اگر نخواهم گرفتار.
الهي, آمدم ردم مكن, آتشينم كرده اي سردم مكن.
الهي, شب پره را در شب پرواز باشد , و من را نباشد!
الهي, حرم بر نامحرم حرام است, مُحرِم چرا محروم باشد.
الهي, از خواندن نماز شرم دارم و از نخواندن آن شرم بيشتر.
الهي, به سوي تو آمده ام به حق خودت مرا به من بر مگردان!
الهي, حرفهايم اگر مشوش است , از ديوانه پراكنده خوش است.
الهي, تو خود گواهي كه اين سخنان از بي تابي ست , بر ما متاب!
الهي, اگرچه درويشم , ولي داراتر از من كيست, كه تو دارايي مني.
الهي, از سجده كردن شرمسارم و سر از سجده برداشتن شرمسارتر.
الهي, كيست كه موفق به زيارت جمال دل آرايت شد و شيدايت نشد؟
الهي, عقل و عشق , سنگ و شيشه اند, عاشقان از عاقلان نالند نه از جاهلان.
الهي, نه خاموش مي توان بود و نه گويا, در خاموشي چه كنيم, در گفتن چه گوييم؟
الهي, تن به سوي كعبه داشتن چه سودي دهد, آن را كه دل به سوي خداوندِ كعبه ندارد؟
الهي, خودت آگاهي كه درياي دلم را جزرو مد است,"يا باسط" بسطم ده, و "يا قابض" قبضم كن!
الهي, داغ دل را نه زبان تواند تقرير كند نه قلم يارد به تحرير رساند, الحمدلله كه دلدار به ناگفته و نا نوشته آگاه است.
الهي, چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است, و چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بي هوش است.
التماس دعامن هم فراموش نكنيد