( بنام تو ای آرام جان )
هرگز چیزی از شوهرش نخواسته بود ، نه که دلش نخواسته باشد، اما همیشه ترجیح داده بود فاطمه شرمنده ی دلش باشد تا علی شرمنده ی فاطمه
این فقط سفارش پدر نبود ، خودش می ترسید شرمندگی همسرش را ببیند
اینگونه بود که علی با فاطمه ، همهی غم ها را از یاد می برد ، اما این بار با همیشه فرق داشت
فاطمه به شدت بیمار بود و علی از فاطمه خواست چیزی از علی بخواهد تا برایش مهیا کند
فاطمه دو بار از بیان خواستهاش امتناع کرده بود ولی این بار علی او را به حق خودش قسم داد
-: فاطمه جان ، تو رو به حق علی قسم میدم بگو چه چیزی میل داری
علی کم در دل فاطمه عزیز نبود ، پس دهان گشود و گفت :
-: انـــــــار ........!!!
-: علی جان اگه باشد دانه ای انار ......
علی برای برآوردن نخستین خواستهی همسرش از خانه بیرون رفت و با خود می اندیشید ، چه لذتی دارد تماشای فاطمه هنگام دیدن انار
بالاخره انار خوشبخت خریداری شد و علی به سمت خانه به راه افتاد ، در بین راه صدایی به گوش علی رسید
پیر مرد بیماری در گوشهی خرابه ای می نالید ، جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و او را نوازش کرد ، پرسید:
-:چرا چنین رنجور و ناتوانی ؟ ایا چیزی میل داری؟
پیرمرد نگاهی به چهره ی شادان علی و انار کرد و گفت :
-: انـــــــار ........!!!
علی چه باید می کرد ، بین خواسته ی فاطمه و خواسته ی خدا که از حلقوم این مرد برخاسته بود کدام را می بایست انتخاب کند ؟
علی ، انار را به دو نیم کرد و با خود گفت ، نیمی برای فاطمه و نیمی برای خدا
نیمه ی خدا را کم کم و دانه دانه در دهان پیرمرد گذاشت و پس از آن دوباره پرسید :
-: ایا چیز دیگری میل داری؟
-: اری ..... اگر برایت مقدور است نیمه دیگر انار را به من بده
علی با خود گفت ، اما این سهم فاطمه است ، این اولین بار است که فاطمه از من حاجتی داشته ؟!
باید انتخاب می کرد بین فاطمه و خدا
فاطمه از او بود و مانند خودش بود ، پس با فاطمه همان کرد که با خودش می کرد
علی می بایست انتخاب کند بین خود و خدا و البته خدا را برگزید
نیمهی دیگر انار را هم به پیرمرد داد و با همان حال روانه خانه شد
نمیدانم ، خدا به علی رحم کرد یا به فاطمه
نمیدانم ......!!!
کدام سخت تر است؟
مردی شرمنده ی همسرش شود یا زنی شرمندگی شوهرش را ببیند؟
علی با همان حال وارد خانه شد و فاطمه را مشغول خوردن انار دید
علی ، خدا را فراموش نکرد ، خدا چرا باید علی را فراموش کند
پس خدا هم با علی مثل خودش معامله کرد و ظرف اناری از طرف علی برای فاطمه فرستاد تا نه علی شرمنده ی فاطمه شود و نه فاطمه شرمندگی علی را بیند
********************************
ای نـور چـشم مستان در عین انتظارم
چـنـگ حـزیـن و جـامی بنواز یا بگردان
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هـجـران بـلای مـا شـد یـارب بلا بگردان
*******************************
التمــــاس دعـــا .... یـــا علـــی مــدد