(بنام تو ای آرام جان )
.................................................................
به سر امد شب هجران و سحر نزدیک است
صبر کن صبر که هنگام ظفر نزدیک است
پر و بال منه پروانه بسوزید چو شمع
که سر امد شب هجران و سحر نزدیک است
...............................................................
الو ..... سلام داداشی صبحت بخیر .... حالت خوبه ؟
ممنون من خوبم شما چطوری ؟
ببینم داداشی چیزی شده ؟ چرا صدات گرفته ؟ نکنه خدای نکرده کسالت داری ؟
(الهی بمیرم براش که صداش چقدر غمگین بود )
نه چیزی نیست فقط یه کم دلم گرفته بود گفتم یه زنگی بزنم و حالتو بپرسم
جون داداش بگو چی شده ....
در حالی که بغض گلوشو گرفته بود گفت :
امروز خبر دادن که حال استادم خوب نیست گفتند اگه میخواهی برای اخرین بار ببینی بیا ببینش
مگه برای استادت چه اتفاقی افتاده ؟
سرطان داره.... سرطان خون ....
تا اینو گفت بند دلم پاره شد اخه یاد برادر خدا بیامرزم افتادم که ایشون هم در اثر این بیماری چقدر سختی ها و مرارت های جسمی کشیده بود ولی از نظر روحی همچون صخره بود حتی یه بار نگفت نگران همسر و فرزندانشه چون اتصال عجیبی به اون بالایی داشت و او بود که همیشه به ما ارامش میداد و همیشه بهمون یاد اوری میکرد که در هر شرایطی خدا رو از یاد نبریم و تنها یاد اوست که ارام جان است
وصیتی داشت بنام وصیت عشق که ماحصلش چنین بود :
میخواهم در این لحظات که از مرگ خود با خبرم در این دفتر عشق وصیت کنم .........
ای ادما .... به چشمهای خود بیاموزید که نگاه به کسی نیندازیدو اگر نگاه انداختید . عاشق نشوید و اگر عاشق شدید . وابسته نشوید و اگر وابسته شدید مجنون نشوید و اگر مجنون شدید که دیگر عاشقید...... ای وای
ای عاشقان .... اینک که پای در این راه سخت و دشوار گذاشتید با صداقت . عشق خود را ابراز کنید
عاشق یکدل باشید و با یکرنگی زندگی کنید
رسم عاشقی صداقت است و وفا
عشق را از ته دل بخواهید و انتظار عشق را تا پای مرگ با خود داشته باشید
ای عاشقان .... نه لازم است مجنون باشید و نه فرهاد . تنها خودتان باشید
اری ای عاشقان .... به من نگاه کنید با اینکه سرطان تمام وجود مرا به کام خود کشیده ولی دوای دردم رسیدن به معشوقم است و وقتی شفا می یابم که به او برسم و دست در دست معبودم عرش را فرش زیر پای خود ببینم ......
اینک که کوله بار خود را بسته ام و اماده سفر میباشم . اینک که در راه تازه میخواهم گام بردارم . یا علی میگویم و با امید به لطف الهی . سخن عشق را دوباره اوازی دیگر سر میدهم و اینبار سخن از عشق ملکوتی است
پس :
الهی به امید تو ....... یا علی مدد
بیاییم همه با همه دست دعا به اسمان بلند کنیم و خالصانه از خدای عاشقان بخواهیم که :
خدایا همه بیماران همه درد مندان را شفا عنایت فرما
خدایا به حق نام مقدس بانوی دو عالم حضرت فاطمه (س) این مادر بیمار و اسیر تخت بیمارستان را شفای کاملا مرحمت فرما
امین یا رب العالمین
............................................................
انکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
............................................................
و اما اعلام نتایج مسابقه ی شماره یک خروس قندی
بهترین متن عارفانه : نسترن(خروس قندی +الگانس+دعای خیر)
بهترین متن حکیمانه : منصوره(خروس قندی+ماکسیما +دعای خیر)
بلند ترین متن دلنشین: حنا ( خروس قندی+زانتیا +دعای خیر)
بهترین شعر عارفانه :best ( خداوکیلی این یکی رو پارتی بازی کردم .... جایزه : ابنبات + دعای خیر )
غیر منتظره ترین حضور : استاد بزرگوار عطر نماز ( جایزه : ابنبات + دعای خیر )
جایزه ی ویژه : مدیر پارسی بلاگ بخاطر اینکه اشتباهی راهش به اینورا افتاده بود ( جایزه : کف مرتب +دعای خیر)
تندیس بلورین خروس قندی : نرگس ....برای ایجاد وبلاگ علمی (جایزه : که تندیس بود+دعای خیر)
یه کلاه بزرگ هم نصیب اونایی که الکی خودشونو لوس کردند و به نفع دیگری کنار رفتند
تقدیر ویژه هیئت داوران برای حضور با صفا و صمیمی از :
لیلا(سارای) ... ماه مهر ... اصیلا ... اتیش ... منتظران ظهور ... طیبه ... شاهد ... دل اشوب ( جایزه : ابنبات + دعای خیر)
خدا وکیلی ورشکسته شدم ها ... فکر کنم از الان باید به فکر زدن کارخونه ی خروس قندی و ابنبات باشم
...........................................................
نرگس چشمت بشورد شعر این دیوانه را
خانه ی چشمت بجوید نقش این بیگانه را
ای که دل بردی ز دستم . اندکی ارام باش
چونکه اتش میزند عشقت بجان . مستانه را
............................................................
عزت زیاد / سر فراز باشید