( بنام تو ای آرام جان )
چلچراغ آسمانی ، یا فاطمه ... قبله ی افلاکیانی ، یا فاطمه
عالم از نور تو روشن میشود ... ازشمیمت خاک گلشن میشود
امشب درهای اسمان به روی زمینیان گشوده میشود
ببینید ... رستاخیز ناگهان جهان است و تولد دوباره ی نور
بانو آمد ..... نور آمد
« کوثر » عصمت پر صلابت و جاودانه ی انسان در نام اوست
« ریحانه » گل لبخند او که همانا رحمت بینهایت خداونداست
میعاد انسان و فرشته در شب مهتابی نگاه ریحانه ی رسول (ص) معنا می یابد و درخت و باران از مهربانی قدمهای اوست که زندگی میکنند
نیایشی باید تا چشم جان را از دریچه های تنگ تمنا به افتاب روشن نگاهش بسپاریم و خویشتن را عاشقانه در چشمه ی جوشان کوثرش ، غرقه کنیم
کسی که خورشید در چشمانش می خندد و ماه از پیشانی اش می خرامد گیسوانش سایبان جهان و دستانش عطوفت آشکار خداوند است
راز پنهان حقیقت در سینه اش تاب میخورد و معنای جاودان بودن فقط در نگاه اوست که می تراود
زیستن از پس آمدن او معنای راستین خویش را باز یافته است
امده است تا عشق بماند و ایمان و انسان به با شکوهی نامش پناه بَرَد
میلاد خجسته ی فرمانروای اقلیم عشق ، چشمه جوشان کوثر الهی ، یگانه بهانه ی خلقت ، پاره ی تن رسول الله (ص) ام الائمه حضرت صدیقه ی طاهره ، فاطمه ی زهرا سلام الله علیها بر همگان بخصوص بر عاشقان و دلباختگانش تهنیت باد
من خدایم که همه کوی مرا میجویند
همه ذرات فلک سوی مرا می پویند
همه چیزو همه کس در همه جا مال من است
دل هر جامد و جنبنده به دنبال من است
در زمانی که زمان یاد ندارد چه زمان
در مکانی که مکان یاد ندارد چه مکان
نه شبی بود و نه روزی و نه چرخی نه جهان
نه پری بودو نه جبرئیل و نه دوزخ نه جنان
دل من در پی یک واژه بی خاتمه بود
اولین واژه که آمد به نظر فاطمه بود
ز طفیل گل او ساخته ام دنیا را
من به عشق رخ او ساخته ام طا ها را
او به من گفت بسازم علی اعلا را
جبریل و ملک ادم و پس حوا را
به خدا وندی خود فاطمه ام بی همتاست
فاطمه چون من تنها به دو عالم تنهاست
در میان همه آثار که از من برپاست
همه دارو ندارم گل روی زهراست
جانم به فدایت یا فــاطـمـه
التماس دعا جمیعاً ..... یا علی مدد