سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمستان 84 - عــشــق مـلـکـوتـی

هرکس بسیار به درس و مباحثه علم بپردازد، آنچه را فرا گرفته از یاد نبرد وآنچه را ندانسته فرا گیرد . [امام علی علیه السلام]

نویسنده: عشق ملکوتی(84/10/12 :: 9:54 صبح)

 

( بنام تو ای آرام جان )

 

 

 

اول ذی الحجة :  سالروز پیوند عشقِ آسمانیِ مولی الموحدین ، حضرت علی (ع) و سیده ی زنان عالم ، حضرت فاطمه ی زهرا (س) و همچنین میلاد بت  شکن تاریخ ، حضرت ابراهیم خلیل الله (ع) بر همگان مبارک باد

 

*****************************

فاطمه ی زهرا (س)  از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیل ترین و شریف ترین خانواده های قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث می برد و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود.

شخصیت و عظمت پیامبر اکرم (ص) روز به روز در انظار مردم بالا می رفت و قدرت و شوکت او زیادتر می شد به همین علت دختر عزیزش زهرا (سلام الله علیها ) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری می کردند اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار می کرد که می پنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.

رسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد

در چنین روزی پیغمبر نزد فاطمه (س) رفت، فرمود: دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی می شناسی برای خواستگاری آمده است. آیا اجازه می دهی ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت. پیغمبر چون آثار خشنودى را درچهره او دید گفت: الله اکبر و سکوت او را علامت رضایت دانست (2)

انگاه رو به جانب علی (ع) نموده و فرمود: پیش از آنکه به نزد من بیایی جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) را برگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوری. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاک و نجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود ، یا علی هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی (3)

 بین خطبه ی عقد و مراسم عروسی علی (ع) و زهرا (س) یک ماه فاصله افتاده بود و علی ( ع ) خجالت میکشید موضوع را به پیامبر اکرم (ص) بیان کنند 

    ام سلمه و سایر زنان از قضیه خبردار شدند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله مشرف گشتند. عرض کردند: یا رسول الله ، برای موضوعی خدمت شما رسیده ایم که اگر خدیجه زنده بود چشمش بدان روشن می شد. وقتی پیغمبر (ص) نام حضرت خدیجه را شنید اشکش جاری شد و فرمود: خدیجه؟! کجا مانند خدیجه پیدا می شود؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا، اموالش را در اختیار من قرار داد. خدیجه زنی بود که خدا بر من وحی فرستاد که بدو بشارت دهم خانه ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد.

ام سلمه عرض کرد:  یا رسول الله! برادر و پسر عموی شما میل دارد همسرش را به منزل ببرد.

رسول الله فرمود: پس چرا خودش در این باره صحبتی نمی کند؟ عرض کرد: از کمروئی اوست.

پیغمبر (ص) به ام ایمن فرمود: علی را نزد من حاضر کن.

وقتی علی (ع) خدمت پیغمبر مشرف شد فرمود: یا علی! آیا میل داری همسرت را به منزل ببری.

عرض کرد: آری یا رسول الله.

فرمود: خدا مبارک کند، همین امشب یا فردا شب وسائل عروسی را فراهم می کنم.

سپس به همسرانش فرمود: فاطمه را زینت کنید و خوشبویش نمایید و اطاقی را برایش فرش کنید تا مراسم عروسی را برگزار کنیم (4). مراسم ازدواج برترین بندگان خداوند در روز اول یا ششم ذی الحجه (5) سال دوم یا سوم هجری انجام گرفت(6)

 

2)بحار الانوار ج 43 ص 127 ذخائر العقبی ص 29

      (3)بحار الانوار ج 43 ص 127

      (4)بحار الانوار ج 43 ص 130 ـ 132

      (5)مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 349

      (6)بحار الانوار ج 43 ص 6 و 7

                       ***************************************

       دوستان و بزرگواران ، با توجه ی اقام علی بن موسی الرضا علیه السلام و با عنایت خاصه ی حضرت حق و دعای شما عزیزان ، توفیق یارمان شد و به پابوس امام رضا (ع) مشرف شدیم و تمام سفارشات و پیغام هایتان را به همان صورتی که خواسته بودید انجام دادم و خدارا شاکر بودم که نایب الزیاره بودم

         برای انهایی که به هر دلیلی نتونستند پیغام بزارند هم دعا کردم هم نماز خوندم هم زیارت مخصوصه رو خوندم البته برای دو سه نفری کما فی السابق پارتی بازی کردم و یه کم سفارشی عمل کردم  

        پارسالی ها رو هم مثل خواسته ی سال قبلشون عمل کردم ، هر چند من رو سیاه بودم ولی امیدوارم به فضل و کرم الهی حاجات همگان بر اورده بخیر گردد انشاالله ... شاید منم بواسطه ی دعای خیرتان عاقبت بخیر بشوم

 

         عزت زیاد ..... سرفراز باشید

 


نظرات شما ()

موضوعات یادداشت

<      1   2   3      

صفحه اصلی

شناسنامه

ایمیل

 RSS 

کل بازدید:465188

بازدید امروز:38

پارسی بلاگ

وبلاگ های فارسی

بخش مدیریت

موضوعات وبلاگ

لوگوی خودم

زمستان 84 - عــشــق مـلـکـوتـی

جستجوی وبلاگ

:جستجو

با سرعتی باور نکردنی متن
یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان





















حضور و غیاب

لینک دوستان

حریم دل
درد دلهای دریا
نور خدا ...( طاها )
رنگین کمون
زخم قناری
متولد ماه مهر
ســاحــل دل
آوای هـیــوا
گل پر شکوفه
بانوی اسمان ( پرشین بلاگ )
پرنده ی بال شکسته
به یاد او
دل تنگ ایران
انا مجنون الحسین(ع)
شعر و عرفان
مرکز فرهنگی شهید آوینی
ارمیا
من و گل نـرگـس
کوچه باغ ملکوت
دیده بان ( میهن بلاگ )
دیده بان ( بلاگفا)
سوته دل
بهارستان
حرم دل
قافله ی نور
حاج حمید
لبیک
ذخیره ی خدا
خاطرات من
گل نرگس ... مهدی فاطمه
قصه ی رهایی
بازی بزرگ
راز هلال رمضان
مسافر،زندگی یک سفر است
چفیه
به نام تک نگارنده ی عشق
فاطمه سلام الله علیها
پله ... پله ... تاخدا
حرفهایم برای تو
عشق و نفرت
یا کریم
who?
آوای آشنا

اشتراک

 

آرشیو

داستان مـــادر
داستان لیلی و مجنون
دنیای اسرار امیز جن قسمتهای 1و2و3
زنان حماسه ساز عاشورا قسمتهای 1و2و3و4
پاییز 83
زمستان 83
بهار 84
تابستان 84
پاییز 84
زمستان 84
بهار 85
تابستان 85
پاییز 85
زمستان 85
بهار 86
تابستان 86

طراح قالب


. با پارسی بلاگ نویسندگی نوین را آغاز کنید >