(بنام تو ای آرام جان )
عاشق با داشتن معشوق و یا با امید آن ، خود را صاحب همه چیز می بیند حتی اگر هیچ نداشته باشد و با نداشتن آن ، خود را صاحب هیچ نمی بیند حتی اگرش همه چیز باشد
عشق ، فرط محبت است و اشتیاق و شور ، چگونه می توان نسبت به چیزی چنین بود که حتی در چنگ خیالش هم نمی توان فشرد
عشق ، بهانه ای است تا غزل های عاشقانه از ان بتراود ، شما که سوخته دلانید خود بهتر میدانید که مشهور ترین استعار عاشقی ، سوختن است
هزار جهد بکردم که سِرّ عشق بپوشم
نـبـود بـر سَـر آتـش میسرم که نجوشم
این ایام ، وقتی میبینم در خیابان ها و معابر ، حسینیه ها و تکیه ها را جمع میکنند دلم میگیره و بی اختیار یادم میاد کلام پدر خدا بیامرزم را که میگفت :
سینه ی ما ، تکیه ای قدیمی است که هیچگاه خیمه ی ان بر چیده نمی شود
در حسینیه ی دلمان که با عشق حسین سینه می زنند و اشک های یتیمی مان در خرابه های چشممان بی قراری می کنند ، همچنان با کتیبه های درد و داغ ، سیاهپوش است
با این دلهای شکسته که وقف اقا ابا عبدالله الحسین (ع) شده و درب ان فقط با کلید طلایی « یا حسین » باز می شود ، اشک های خود را نذر کربلا می کنیم چرا که این وقف نامه به امضای مولایمان حسین (ع) رسیده است ، این است که زیارت اقا اباعبدالله (ع) ترجیح بند ایام سالهای عمرما شده است
وقتی هر صبح سفره ی دلمان را رو به آسمان می گشاییم و زیارتنامه را روبروی چشمان پر آب می گیریم و آنگاه که دست ادب بر سینه می گذاریم و سلام میدهیم :
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
در یک لحظه توده های بغض در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و هنگامی که آسمان دیدگانمان در پیشگاه دلهای سوخته بارانی میشود ، ناگهان ..... بوی خوش کربلا مشاممان را نوازش میدهد
ای دل اگر عاشقی رو سوی دلدار باش
بـر در ایـن روز و شـب مـنــتظـر یار باش
حال تو ای دل ..... تو چه میکنی ؟! ..... میمانی یا میروی ؟!!!
دل مـن دلـبـری دلــدار دارد ، کــه او دلــداده هـا بسیار دارد
نـه مـن دارم تـب و تـاب لقایـش ، که او با من تب دیدار دارد
نمازم را بـه سـوی او گـزارم که از سیمای حق رخسار دارد
سخن از عالم دیگر نگویم ، که همین عالم بــه کارم کار دارد
التماس دعا ..... یا علی مدد