( بنام تو ای آرام جان )
*****************************
دل اگر ره عشق او نپویدچه کند
جان دولت وصل او نجوید چه کند
ان لحظه که بر آیینه تابد خورشید
آیینه اگر اناالشمس نگوید چه کند
*****************************
« السلام علیک یا علی بن موسی الرضا »
![عــشــق مـلـکـوتـی](http://www.fotoflix.com/fotos/flix/200511/1132753711_Image09.jpg)
یاد باد ان روز های باد و باران و حَرَم
******************************************
این بارگاه کدام خورشید است که خسته و حیران بسویش گام بر میداریم ؟!!
در مشهد سرما زده میلرزیم ولی نه از سرما که از شوق و نیاز است که قلب را با بلورهای چشم می ترکاند
حالا باید برویم ، اهسته و ارام « اللهُ اکبر » می گوییم و شناور در عطر و عود سر به زیر ولی تمام هستیمان روی دست
چه میبینیم ؟ او را .... تلاقی جانمان با نامش ...
از هر صحنی که وارد شویم ( صحن امام ، ازادی ، جمهوری ، گوهرشاد ....) باید بایستیم ، سر را بالا برده ، چشم بدوزیم به ان طلایی ترین گنبد عالم و نجوا کنیم « اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک ....» انگاه ادب کرده دست بر سینه گذاشته و سر تعظیم فرود اوریم و سلام دهیم
سلام که میدهیم منتظر می شویم تا جواب بشنویم ، بشنویم یا نشنویم ، تعهد نموده که دستمان را بگیرد و هر دیدارمان را سه بار بازدید پس خواهد داد و خدا کند که وقت موت ، وقت رجوع ،وقت .... باشد
حکایت ان زائر مجاور است که در یک صبح برفی زمستان ، دستش را گرفتند و پاسخش را دادند ..... اللهُ اکبر
روایت عجیبی دارد رواق ها ..... وارد رواق میشویم ، کفش ها را بر پیشخوان رواق که میگذاریم مردی لبخند می زند و سلام میدهد و التماس دعایش که خیلی دلنشین است . شماره را میگیریم و میرویم .... میرویم تا اگر گم شدیم ( نه با دیگری بلکه در خود ) بتوانیم راه برگشت را پیدا کنیم
آهسته ولی لرزان زیر چتری از آئینه که زیباترین چتر جهان است ، نور در نور و مطلّا ، می رویم به جلو و شاید هم به بالا « بسم الله و بالله و علی ملت رسول الله .... » باید که بشکنیم و یادمان نرود که خیلی زود دیر میشود ، خیلی خیلی زود
چگونه میشود اسمان ها را در یک چهار دیواری خلاصه کرد ؟!
همچون مزار رسول الله سبز است ، قطعه ای از بقیع است ، کعبه ی امال و ارزو هاست ، اصلا اینجا مرکز عالَم است ، از هر سو که وارد شویم ، جایی گوشه کناری باید بایستیم و سر خم کنیم ، رو به آستان سلطانیش ، هم او که سلطان قلب ها مینامندش ....
وقتی به پا بوس ضریح مهربانیش میرسیم ، زانو زده می نشینیم ، تب دار و لرزان می خوانیم « اللهم الیک صمدت من ارضی ....» ببین وطنم را رها کردم و اهنگ تو نمودم ، ای که شمس الشموس نامی زیبنده ی ضریح منورت است ، ببین که بی ریاترین قطرات اشکم را نثار قُدوم زائرانت کردم
چه بگوییم از بغضی که در کنار پنجره ی فولاد گریبانمان میگیرد ؟!
وقتی پنجه در پنجره قفل میکنی ، انگار صدایی میشنوی که به ارامی میگوید : بنشین ، دخیل ببند و سبک شو .... می نشینی ولی جا را برای دیگران باز میگذاری که انها نیز قلبشان را با فولادی پنجره ، فولادین کنند ، وای از هنگامه ی دخیل بستن « صل الله علیک یا ابالحسن ، صل الله علیک یا غریب الغربا .....» حالا دیگر وقت ان است که دل را به پنجره گره زد ، طوری که ببیند شکسته ایم ، شاید تا دوباره ای دیگر که برگردیم ، گره ها را باز شده ببینیم
به هر سو که می نگری ، مرد و زن ، کودک و پیر ، دست را بسته و دلِ شکسته اشان به پنجره ی فولاد جوش خورده و امام رئوف را طلب میکنند . ادما و دفتر کوچک « شفا » گواه محکم همه ی نجات یافتگان است .... اللهُ اکبر
می گویند تشنگی مثل گدایی است
حالا که امدی و اشک هایت جاری شد و خود لبریزی ، جانت تمنای شستشو دارد و سقاخانه صدایت می کند ، شلوغ است ، شلوغ !! همه امده اند که عطش هایشان را فرو نشانند حتی بقدر پیاله ای
مادر جان چرا اب را با دست بر می داری ؟ مگر پیاله ها را نمی بینی ؟ چرا اب را نمی نوشی ؟ چرا اب را بر اب می ریزی ؟ چرا ..... صورتش را بر می گردانند ، می شناسمش ، مادر شهید .... است وقتی خوب در چشمان اشکبارش نگاه می کنم ، در آئینه ی زلال اشکش گویی واقعه ی کربلاست و جوشش نهر علقمه و ...... السلام علیک یا قمر منیر بنی هاشم ، السلام علیک یا ابوالفضل العباس
وقتی بی قراریِ کبوتران را می بینیم بی اختیار می گوییم « یا من مسمی بالغفور الرحیم ... » می گوییم و تماشا می کنیم که چگونه با اشتیاق طواف هوایی گرداگرد حریم رضوی دارند . پرندگان گردن سبز ، دانه های حاجتمان را بر می دارند و تا بلندای اجابت بالا می برند ، محو که می شویم ، تشنگی و اشک را از یاد می بریم ، ناگهان آفتاب سوزانِ شهر رسول الله را می بینیم و کبوتران خسته که از اطراف ان مزار غریب رانده میشوند ، دست در جیب میکنی ، مشتی دانه می پاشی و خوشحال میشوی و کبوتران تو را دوباره تا مشهدُ الرضا پرواز میدهند ، دو باره هوس زیارت به سر میزند و تازه می فهمیم که کبوتر بودن چه نعمتی دارد .....
مــن که کبوتــر دلـم انس گرفته بــا رضا
می شنوم ز قدسیان زمزمه ی رضا رضا
![](http://www.aqrazavi.org/Gallery/Gonbad/images/025.jpg)
میلاد با سعادت و پر برکت هشتمین گلدسته ی قدسی آستان امامت و ولایت ، گوهر تابناک دریای معرفت ، شمس الشموس ، السلطان ابالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد
التماس دعا ..... یا علی مدد