پاییز 84 - عــشــق مـلـکـوتـی

نویسنده: عشق ملکوتی(84/8/15 :: 9:12 عصر)
یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
	( بنام تو ای آرام جان ) سلام و عرض ادب و احترام به همه ی عزیزان و سروران و نور دیدگانم میبینم که تعجب کردید از اینکه هنوز یه هفته نشده امدم سراغ وبلاگ و مطلب جدید این بار امدم که خبر از دو تا مناسبت و جشن بدم اولیش پانزدهم ابانه این روز دقیقا قلب پاییزه و هر کی توی همچین روزی بدنیا امده باشه یعنی اخر احساس و عاطفه راستی ... 15 ابان مگه چه خبره ؟ مگه قراره چه اتفاقی بیافته ؟ ببینید من یواشکی میگم شما هم یواشکی به بغل دستی خودتون بگید ..... خوب ؟ بادا ... بادا ... مبارک بادا ... ایشاااله مبارک بادا : صبر کن ببینم ، اینجا چه خبره ؟ ..... عروسیه ؟ : نه بابا عروسی چی چیه ؟ ..... تولده !! تولد ؟ ... آخه تو که بلد نیستی جشن تولد بگیری مگه مجبوری اهنگ عروسی گذاشتی ؟ : حالا تولد کی هست ؟! : خجالت میکشم بگم : حالا نمیخاد خودتو لوس کنی ..... بگو دیگه باشه ... باشه میگم ... دیگه چرا لنگه کفش پرت میکنی ؟ : خوب تولد خودمه دیگه ... درست توی یه همچین روزی ، خدا منو به ننم داد یادتون باشه وقتی امدید به دیدنم و خواستید تبریک بگید ، دسته گل و کادو .... و اینا یادتون نره ها وگرنه به ابجی نسترن میگم نزاره بیایید از پشت شیشه منو ببینید ها دست خالی نیایید ها .... خوب ؟ عوضش منم از پشت شیشه براتون بای بای میکنم و به همتون خوش امد میگم و از همون جا روی ماهتونو میبوسم ای بابا ..... چرا فرار کردید ؟! باشه ... باشه ... نمی بوسمتون .... خوبه ؟ راستی ..... بیخیال گل و کادو ..... خودتون گلید و حضورتون برام بزرگترین کادوی دنیاست الهی که همتون صد سال دیگه زنده باشید ، سایه ی پر مهر و لطف و عنایت خداوند همیشه بالا سر خودتون و خانوادتون باشه و اما دومین مناسبت و جشنی که قراره راه بندازیم ..... در واقع اصل مطلب از اینجا به بعده ..... !!! هیچ میدونید یه تولد دیگه هم داریم ؟ اونم 25 ابانه ها اگه گفتید این یکی تولد مناسبتش چیه ؟ یادتون امد یا بندازمتون سرازیری حولتون بدم تا روشن بشید ؟ افرین ... افرین به شما دوستان وفادار و صمیمی که هیچوقت این روز رو فراموش نکردید درسته ... اولین برگ دفتر عشق ملکوتی رو 25 ابان سال 83 نوشتم تولد ... تولد ... تولدت مبارک مبارک ... مبارک ... تولدت مبارک هر چند مطلب امروز به درازا میکشه ولی اجازه میخوام خاطرات اون روزا رو با هم زنده کنیم یادتونه چقدر تازه کار بودم و ناشی ، هی الگانس و ماکسیما جایزه میدادم ؟ یادتونه کارتون کارتون ابنبات و خروس قندی پخش می کردم ؟ د همین کارا رو کردم که یه هفته ای ورشکسته شدم یادش بخیر ابجی نسترن و ابجی منصوره ایثار کردند و الگانس و ماکسیماشونو که برنده شده بودند ، بخاطر من حراج کردند تا من بتونم روپام دوام بیارم کمک ها و توجه ها و ارشادات و راهنمایی های همون روزای اول شما عزیزان بود که به من دلگرمی و توانایی موندن و نوشتن داد راستی 25 ابان تولد ابجی منصوره هم هست ها ... که از همین جا ، پیشاپیش تولدشو بهش از صمیم قلب تبریک میگم کجا بودیم ؟ اهان ..... هرچند جای خیلی ها الان خالیه ، ولی بازم اجازه میخوام به رسم وفاداری و ابراز علاقه ی قلبی ، از دوستانم که همیشه منو مورد محبتشون قرار میدادند به اسم ، یادشونو گرامی بدارم تشکر میکنم از : ابجی نسترن ( بانوی اسمانی پارسی بلاگ ) که روبان افتتاحیه رو قیچی کرد و با راهنمایی های مدبرانه و به موقعش ، همیشه کمک و مددکار من بوده خواهر عزیزم best ( زینب ) که همیشه منو میهمان لحظه های عرفانیش میکرد و با شعر دل نشین ..... بیا تا جان شیرین در تو ریزم ..... حقیقتا مرا جان شیرین بخشید و روحم رو به تسخیر خودش در اورد هر چند در محنت غیبتش میسوزم ابجی مریم که حکم بزرگتر منو داره و نام زیبای وبلاگ رو مدیونش هستم خواهر گرامی منصوره که هی بهم میگفت : بژ بژ مینویسی ... یا وقتی بهم میگفت : داداش رضای گل ... گل از گلم میشکفت و انگاری دنیارو بهم میدادن ، تازه همیشه نصف شبا کامنت میزاشت و به قول خودش چشاش البالو گیلاس میچید ( منم البالو گیلاس میخوام ) ابجی لیلا (سارای) که بی شائبه محبتشو نثارم میکرد و بعضا اشعارش زینت بخش وبلاگ میشد ابجی لاله ، که همیشه صادقانه حرف دلشو می نوشت هرچند خیلی وقته ازش خبری ندارم و دلم براش یه ذره شده خواهر کوچولوم سپیده ( نرگس ) با اون شیطنت های دوست داشتنیش خواهر عزیزم شبنم (حریر ماه ) که حقیقتا روح لطیف و بی پیرایه ای چون شبنم صبحگاهی داشت و چون ماه میدرخشید و مشوقم در نوشتن اشعار بود ابجی گل بهاری (ملینا) یا همون اتیش که همیشه گرما بخش محفلمون میشد خواهر مهربونم زیتون ( شمشاد ) با اون صفا و صمیمیت ذاتیش که همیشه منو یاده فرشته های مهربون میندازه ابجی الهام که همیشه مطالب رو میخوند ولی حضورشو رو عارفانه در پس پرده نهان میکرد ابجی لیلا ( ماه مهر ) که همیشه تلگرافی کامنت میزاشت ابجی مهشید ( زخم قناری ) که روحیات عرفانیش فضای وبلاگو اسمونی میکرد حنا (دختری از مزرعه) که همیشه اونقدر خوب و زیبا کامنت میزاره که من به توانایی های قلمیش غبطه میخورم و همش در حسرت اینم که خودش وبلاگ بزنه مونا ، چون نوشته هاش سحر و جادو داره ، رعایت حال منو میکنه و همیشه خصوصی کامنت میزاره سوسن (قصه ی عشق ) که همراه اواز پاییزی همیشه پرشورو با حرارت اشعارشو مینوشت سارای مهربون ( مهرناز ) یا همون هزار چهره ای که همه ی هزار چهره اش خوبی و صفاست ، اونقدر مهربونه که نگو *سارا با اون ستاره ی خوشگل و درخشانی که به پیشونی داره عینه ماه پیشونی خوشگلش کرده مریم که اصلا افتخار حضور بهم نداد و منو تا الان قابل ندونسته ولی من پارتی بازی میکنم و اسمشو میارم ،اخه خواهرمه دوستش دارم عطر نماز ( زینب ) که حقیقتا شمیم همیشه خوش و روحنواز نماز رو به یادگار گذاشت بهار (دایانا ) یا همون دریای ارام که همیشه ارامش در نوشته هایش موج میزنه اصیلا ( ابجی فرنگیس ) که همیشه شاد بود و با خودش نشاط رو به ارمغان می اوورد پرستو ( داداش پرستو ) ایشون هم هنوز منو قابل ندونسته دست خط قشنگشو ببینم اینم پارتی بازی شده ها رنگین کمون ( پریسا ) که هر وقت میاد با کلماتی که محبت ازش میباره منو مورد لطف خودش قرار میده همچنین یاد میکنم از سایر عزیزان با محبت ، همچو : رنگینکمان (رویا)... طیبه (دلتنگ ایران)... نازنین (غمزه)... ندا(وفای شمع)... بانو(بانوی اسمانی پرشین بلاگ)... یاس (یاس کبود)...دریا(ساحل ودریا)... زهرا (در پی دلتنگی ها)...منا و نسرین (دختران گل رییس علی دلواری)... میترا(بهارستان)... یسنا ... نانسی ... میریام ای بابا ..... این اقایون چشونه ؟ چرا چپ چپ به من نگاه میکنند ؟ چشم ..... صبر داشته باشید از شما هم یاد میکنم مگه میشه بی نام شما این دفترو ببندم ؟ تشکر میکنم از : برادر عزیز و ذاکر اهل بیت ، علی شایق ( مدیر وبلاگ کریم اهل بیت)....علی دلی ( رییس علی دلواری )..... ایلیا ( لوح دل ) که خدایش رحمت کنه در روز شهادت مولا علی علیه السلام با هجرت شهادت گونه اش به صاحب اسمش علی مرتضی علیه السلام پیوست ( برای شادی روحش بخوانیم فاتحه مع الصلواه)... امیدس (مجتبی)... ارمیا ... نگاه ( مسعود بصیری )... حضور سبز ( محمد حاج محمدی )... abc (عابد)... مهدی (هیچکس)... شاهد (نیلی)... دل اشوب ... ایمان ... حسام ... یاران ...پویا ( اینم پارتی بازی شده اسمش وارد شد اونم به سفارش کی ؟ سارا گلی )..... سهند ... گلبرگ ... دیافه ... حسین ... علی رضا بهادرانی ( ولایت بلاگ فا )... انجمن تفکر مبانی ... سرگشته ... سیاوش ( دیوونه )... سیاوش ( زمینی ها ) ... سیاوش ( مهربونی )... حاج حمید ... سلطان عشق ... خاکسار علی ( شیعه )... شایا تجلی ( رهاتر از پرنده ) ... محسن /ق ... عروج ... موصی ... فلق ( سپیده دم )....... خداییش اگه کسی از قلم افتاده بگه تا حتما اضافه کنم راستی تا یادم نرفته از استاد گرامی شوکت سازند ( ادبیات ) بخاطر تشویق هایش برای داستان نویس تشکر میکنم از همتون که افتخار دادید و بر من منت گذاشتید و با حضور دلگرم کننده تون باعث ایجاد اشتیاق بیشتر به نوشتن شدید ، صمیمانه ترین تشکراتم رو نثارتون می کنم و براتون بهترین های زندگی رو از خدای مهربون ارزو میکنم و دعا میکنم همیشه پایدار و سرفراز توام با طول عمر باعزت داشته باشید عزت زیاد ..... یا علی مدد
	نظرات شما ()

< 1 2 3 4 5 >> >