و من مينوسم همچنان که در ناوگان چشمانم خونابه اي روان است//اينجا همه سردند و من دستهايم را يخزده به استواي چشمانت نزديک ميکنم//پشت پنجرا احساس تو مينشنم و شعر سبز ميکنم//دستهايم ديگر نايي براي ناله ندارند//دستهايم پير و شکسته و شکسته است//براي تو ميبافم شعر شيشه اي تا ناوک چشمانت را در آن خيس کنم//شعر هايم گنگ و گم است// و من نميدانم چگونه مينويسم//در کف دستانت طوفاني ميبينم که مرا در هم ميشکند و من ميدانم هيچ فرصتي نمانده است//بگذار اين آخرين شعر خود را برايت سحر کنم............

سلام . اميدوارم كه خوب باشيد من بعد از مدتها باز تونستم بيام اينجا . نميدونم چرا نمي تونم وارد بشم شايد هم در قفل كردن ؟ ( شوخي كردم ) .

پشت کدامين لحظه بن بست جا ماندي تا ببيني

دختري اينجا مي خواست در تنهايي خويش آسمانش را باتو قسمت کند؟؟؟؟

وسعت آسمان تو آنقدر بزرگ بود که حتي تجسم آسمان کوچک من در آن گم شد....

هيچ کس ندانست در بي پناهي شبهاي بي ستاره ام

چقدر لبان و قلبم پر از ستاره و دوستت دارم بود.....

و من چقدر بر حقيقي بودنش برخود ميباليدم....

اما..............

شايد که ديگر مهم نيست

که از تو گلايه کنم......

ديگر از خدايم هم نخواهم پرسيد

که چرا سهم من از اين همه سکوت و گذشت و عشقي بي آلايش

چيزي جز سركوب غرور

سنگسار احساس

و منطقهاي بي دليل نبود؟؟؟.......

من ميروم تا در پس ستارگان خاموش خويش گم شوم

بي آنکه تو را در آسمان کوچکم گم کنم.......

و ديگر هرگز

از تو نخواهم پرسيد

که چــــــــــــرا

وسعت آسمان تو

آنقدر بزرگ بود که حتي تجسم آسمان کوچک من در آن گم شد؟؟...

ديگر هرگز

نخواهم پرسيد

چــــــــرا..................

چــــــرا..................

چــــرا..................

سلام

مگر نه اينست كه شهيدان كار حسيني كرده اند.............................

خب ما چرا كار زينبي نكنيم ......پيام شان را بگوش ديگران نرسانيم

وما رميت ازرميت .............................

و ماها فقط وظيفه داريم قدم برداريم هدايت با خود خداست ...........

خب قلمم را برداشته ام و نياز به ديكته شماها دارم ........با گفتار خوب

راهنمايي ام كنيد تا در شان آن والا مقامان خدايي بنويسيم .................

از كدامين سرخ روي نوشتن را بلدم.... و لي چگونه نوشتن را بايد كمكم كنيد

منتظرم بياييد سر بزنيد در اين ايستگاه صلواتي ياران عاشق نظر بديد

هر چند كوتاه تا باشد باعث تشويقم شويد تا ماجور با شهيدان شويم ..

در پناه خدا

با سلام...ايام شهادت بي بي فاطمه زهرا(س) تسليت باد...التماس دعا...يا زهرا

همه ي توانم را در دستهايم مي ريزم و با اشتياقي زاينده قلمي بر ميدارم .....

آنگاه با قطره اي از رنگ كه از عصاره ي روحم ساخته اند بر

پرده اي به بزرگي فردا نقشي مي زنم به بزرگي فردا.

نقشي ميزنم از زندگي ، از مهر و محبت ، از يكدلي و يكرنگي ،

و نقشي از جهان.

جهاني كه در آن همه ي اشيا زندگي را فرياد مي كنند و انسانها بي ريا به هم محبت مي كنند .

سلام . ممنون از حضور گرم و زيباتون ، و ممنون از شعر قشنگ

و پر احساستون. وبلاگ قشنگي داريد. خوشحالم تونستم با

نوشته هاي خوبتون آشنا بشم .موفق باشيدو قلمتون هميشه

توانا.در پناه اون مهربون.........

(بنام تو اي ارام جان )

*******************

بانوي اسماني

سلام و عرض ادب و تشكر صميمانه از اين همه لطف و عنايت اسماني كه مشمول من شده

خداييش كدوم همه خواننده منتظره ؟

در ضمن شيطان خيلي بيخود كرده كه ميخواد وسوسه بكنه

شيطان اگه ادم بود كه شيطان نميشد

عزت زياد ..... سر فراز باشيد

سلام

بازم شيطونه داره وسوسه ام مي كنه

حيفه عشق ملكوتي خوانده هاشو منتظر بزاره

در پناه حق

سلام عليكم. ميلاد عليا مخدره خانم زينب كبري سلام الله عليها رو بنده هم خدمت شما تبريك عرض ميكنم. پاينده باشيد و سرافراز. حيدر مدد

تولد با سعادت زينت پدر و روز پر ستار مبارك باد

زينب كبري (س) خود پرستار زخميان و مهمتر از همه

پرستار امام سجاد بيمار كربلا بودند و آقايي داشت

گله مي كرد از مردم مي گفت آخه بابا جون چرا روز

پرستار و نام پرستار مي آد همه فكر مي كنند پر ستاران فقط

خب منم عرض مي كنم عزيز دل برادر خب نه اينكه اين روز

مصادف با تولدحضرت زينب بوده و اون هم بزرگ پرستار كربلاهست خب در همه جا زنان زير مجموعه ذكور

هستن خب اينم نوعي از عدالت اچتماعي هست خب يكبار

هم شما مردان زير مجموعه زنان قرار گيريد .....و چه بسا

مادران –همسران – خواهراني هستند در خانه از عزيزان بيمار خودشون دارن پرستاري مي كنن