• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : ساحل اسودگي ها در افق پيداست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 32 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + منصوره 

    سلام بر داداش خوبم

    مرحبا ميگم كه چش حسودت كور كه اوليش خودم باشم خوب آمار بازديدت بالاست

    نميدونم كي مريضه كه نوشتي آشنا يا غريبه البته فرقي نداره خدا كنه هيچكس اسير تخت بيمارستان اونم با درد لا علاج نشه توي اين شروع يه روز جديد منم از خدا ميخوام كه همهاونايي هم كه مريض شدن خدا كمكشون كنه وشفا بده بهشون تا شب ديگه برم

    راستي نميدونم چه حكمتيه كه منو اين خسته ژشت سر هم ميام تو ميدوني حتما با هم تفاهم داريم خب اينم يه جورشه ديگه

    راستي اينو از فريدون مشيري نوشتم اخه حنا جون به ما كه سر نمزنه خواستم بهش بگم حنا خانومي شما هر جا بري منم ميام خب برم نصف شبه هر كه بخونه ميگه اين دختره زده به سرش خب خداحافظ ويا يعلي مدد

    شب ها كه دريا، مي كوفت سر را

    بر سنگ ساحل، چون سوگواران؛

    ***

    شب ها كه مي خواند، آن مرغ دلتنگ،

    تنهاتر از ماه، بر شاخساران؛

    ***

    شب ها كه مي ريخت، خون شقايق،

    از خنجر ماه، بر سبزه زاران؛

    ***

    شب ها كه مي سوخت، چون اخگر سرخ

    در پاي آتش، دل هاي ياران؛

    ***

    شب ها كه بوديم، در غربت دشت

    بوي سحر را، چشم انتظاران؛

    ***

    شب ها كه غمناك، با آتش دل،

    ره مي سپرديم، در زير باران؛

    غمگين تر از ما، هرگز نمي ديد

    چشم ستاره، در روزگاران !

    ***

    اي صبح روشن ! چشم و دل من

    روي خوشت را آئينه داران !

    بازآ كه پر كرد، چون خنده تو

    آفاق شب را، بانگ سواران !

    ميگم من با اين خسته تفاهم دارم نگو نه اخه منم خوابم مياد
    ژرچونگي كردم ببخشيددددددددددد شب بخير يعني ههههههههههههه

    روز بخير روز خوبي رو همه شروع كنيد مخصوصا داداش گل خودم ديگه واقعا رفتم

    خدانگهدارررررررررررررنزن دارم ميرم