• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : طـلـوع خــورشـيــد عـشــق
  • نظرات : 9 خصوصي ، 26 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سلطان عشق 

    چيست در زمزمه مبهم اب..؟
    چيست. در خلوت خاموش كبوترها.
    چيست . در كوشش بي حاصل موج.
    چيست . در خندهء جام.
    كه تو چندين ساعت مات و مبهوت به ان مي نگري.؟
    نه به ابر نه به آب نه به برگ.
    نه به اين آبي آرام بلند.
    نه به اين آتش سوزنده كه لغزيده به جام.
    نه به اين خلوت خاموش كبوترها.
    من به اين جمله نمي انديشم.
    من مناجات درختان را هنگام سحر.
    رقص عطر گل يخ را با باد.
    نفس پاك شقايق را.
    صحبت چلچله ها را با صبح.
    نبض پاينده هستي را در گندم زار.
    چرخش و گردش رنگ و طراوت رادر گونهء گل.
    همه را مي شنوم مي بينم..
    من به اين جمله نمي انديشم.
    به تو مي انديشم.
    اي سراپا همه خوبي.
    تك و تنها به تو مي انديشم.
    همه وقت همه جا.
    من به هر حال كه باشم به تو مي انديشم.
    همه وقت همه جاه.
    من به هر حال كه باشم به تو مي انديشم.
    تو بدان اين را. تنها تو بدان.
    تو بيا. تو بمان با من.تنها تو بمان.
    جاي مهتاب به تاريكي شبها تو بتاب.
    من فداي تو بجاي همه گلها تو بخند.
    اينك اين من كه به پاي تو در افتادم باز.
    ريسماني كن از آن موي دراز.
    تو بگير تو ببند.تو بخواه.
    پاسخ چلچه ها را تو بگو.
    قصه ابر هوا را تو بخوان.
    تو بمان با من تنها تو بمان.
    در دل ساغر هستي تو بجوش.
    تو بجوش.؟؟
    اي سراپا همه خوبي..
    تک و تنها به تو مي انديشم..؟

    بدرود