• وبلاگ : عــشــق مـلـكـوتـي
  • يادداشت : عاشق نشدي كه بداني عشق چيست !!!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 34 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    سلام آقا رضا....احوال شما چطوره؟

    فرصت دست داد تا يادي از دوستان كنم و همينطور سلام و عرض ادبي هم خدمت شما داشته باشم.

    واقعا اين عشق دمار از روزگار آدم در مياره. هم آدمو از درون مي خوره و هم به آدم انرژي مي ده . هم ناي آدمو مي گيره و هم جرات به آدم مي ده واسه حركت.

    مي گن اساس جهان هستي همش بر پايه ي عشقه ولي نمي دونم چرا تو اين اساس خيلي ها گير مي كنن و به بيراهه مي رن و فقط عده ي كمي ازش سر در ميارن. من كه گيجِ گيجم به خدا.

    آقا خيلي خوشحال شدم و ممنونم از لطفهاتون شما هم ما رو دعا كن و شاد و موفق باشيد و به قول يه نفر يا علي عزت زياد.

    سلام من آپ کردم :)

    اي غم از من نخواه تا برايت سرودي سبز بخوانم ... سبزه ها را تو خود در شب باران خشکاندي ... يادت نيست ؟ تو که ريشه در خون دوانده اي و بوسه بر گذر گاه اشک ميزني ... تو که ميراث ازلي عشقي .. توکه برايم آغاز نوشته هايي ... نيم خيز هاي پروازم يادت نيست ؟ چشمهاي دل را تا شماره آخر بازي کودکانه تو بستم .. توگفتي جرقه شوق مي شود بر لبان سپيده اميد .. يادت نيست ؟

    يادت نيست که روز مهربان مرا آن روزي که هنوز تازه بود ... دود سنگين شبانه ات گرفت ؟ ... من کودکانه به دنبالش ندويدم چون زود تر از آمدنت شناختمت... اي غم چه بگويم که از آن روز هنوزهم هوا آلوده است ... تو گفتي برايم کوه استوار صبر مي آوري .. . پس اين کوه سنگين چرا مي گويد بغض است ..چرا ؟

    مگر اين باغ گل از جنس تمنا براي چه بود ؟ توگفتي باغباني زبر دستي ... پس چرا بذر هاي گندم عشق , خار هزار رنگ و جانسوز ترديد شده اند ؟ چرا ؟ ....هر چه من در آغوش تلخ نگاهت خنديدم تو بازهم بر خنده من تاختي و تاختي ... اي غم اگر آن عهد آسماني نبود قسم بر همان عهد ازل بر نگاهت مي تاختم

    سلام دوست گرامي.. بابت تبريك سپاس !
    + زهرا 

    سلام دوست عزيز

    مطلب زيبا و پر محتوايي بود

    برات ارزومند سعادت و بهروزي و توفيق هرچه بيشتر هستم

    التماس دعا

    زندگي زيباست اگر پري مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخيزد و در معصوميت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند.

    * Virus *

    My Weblog: http://DataBus.persianblog.com

    My Group: http://groups.yahoo.com/group/Silver_Lake_110/

    + حنا 

    نجات عشق

    توي يه جزيره ي زيبا تمام حواس زندگي مي كردن .

    شادي .. غم .. غرور .. عشق و ..... روزي خبر رسيد كه به زودي جزيره به زير آب ميره

    همه ي ساكنين جزيره قايق هاشون رو آماده و از جزيره فرار كردن .... اما عشق مي خواست تا آخرين لحظه بمونه .. چون عاشق جزيره بود

    وقتي جزيره به زير آب فرو مي رفت .. عشق از ثروت كه با قايقي با شكوه جزيره رو ترك مي كرد كمك خواست و به او گفت :

    - آيا ميتونم با تو همسفر بشم ؟

    ثروت گفت : نه .. مقدار زيادي طلا و نقره داخل قايقم هست و ديگه جايي براي تو وجود نداره .

    پس عشق از غرور كه با يه كراجيه زيبا راهي مكان امني بود كمك خواست .

    غرور گفت : نه .. نميتونم تو رو با خودم ببرم .. چون تمام بدنت خيس و كثيف شده و قايق زيباي منو كثيف مي كني .

    غم در نزديكيه عشق بود ... پس عشق به او گفت :

    - اجازه بده تا من با تو بيام .

    غم با صداي حزن الود گفت :

    - من خيلي ناراحتم احتياج به تنهايي دارم !

    عشق اين بار از شادي كمك خواست و او را صدا زد ... اما او آنقدر غرق هيجان و شادي بود كه حتي صداي عشق رو هم نشنيد .

    آب هر لحظه بالا و بالاتر مي آمد و عشق ديگه نااميد شده بود كه ناگهان صدايي سالخورده گفت :

    - بيا من تو رو با خودم مي برم

    عشق آنقدر خوشحال شده بود كه حتي فراموش كرد نام پيرمرد را بپرسه و سريع خودش رو به داخل قايق انداخت و جزيره رو ترك كرد .

    وقتي به خشكي رسيدند پيرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد كسي كه جانش رو نجات داده بود چقدر به گردنش حق داره .

    عشق نزد علم كه مشغول حل مساله اي روي شنهاي ساحل بود رفت و پرسيد :

    - آن پيرمرد كي بود ؟

    علم پاسخ داد :

    - زمان

    عشق با تعجب گفت :

    - زمان ؟! اما او چرا به من كمك كرد ؟ !

    علم لبخندي خردمندانه زد و گفت :

    تنه

    بنام خدا
    با سلام
    ممنون از حضورتون درآدينه
    ببخشيد که دير خدمت رسيدم
    به روزم
    مويد باشيد
    درپناه حق

    سلام!

    پله... پله ...تا خدا!

    گستردن جان بر بي كرانه هستي...

    منتظر حضور سبز شما هستم
    زير سايه اميرالمومنين سلامت و سر بلند باشيد

    التماس دعا

    +

    بي تو، مهتاب‌شبي، باز از آن كوچه گذشتم...

    سلام و درود بر شما دوست عزيز و گرامي باستحضار ميرساند کلبه درويشي حقير با مطلبي

    آموزنده تحت عنوان ...چشم دل بگشا تا محرم اسرار شوي.....بروز شده است ..خوشحال

    ميشوم تشريف بياوريد ...پس منتظر حضور گرم و قدوم سبز شما هستم ..

    .آرزوي تندرستي و سعادتمندي شما را در تمامي مراحل زندگي دارم در پناه حق ........................................

    نشود فاش کسي آنچه ميان من و توست

    بـا اشــارت نظــر نامــه رســان من و توست

    گوش کن با لب خاموش سخن ميگويم

    پاسخــم گــو بــه نگاهي که ميان من و توست

    + ..... 

    قابل توجه ! اين كادو/كيك به مناسبت امروزه

    به ما كه كيك ندادن.......

    فقط جون هركي دوست داريد مثل پارسال شيرجه نريد توش

    + ..... 

    ميگما پارسال اين موقع اينجا يه خبرايي بود

    بگمممممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نمي گم خودتون بريد تو آرشيو ببينيد....

    مي گم گرچه به من كيك ندادن ولي با كيك و بي كيك يه عالمه آرزوي خوب براي صاحب وبلاگ دارم .................. هوارتا آرزوي قشنگ قشنگ و توپولي .

    الهي خداي مهربون براي دل مهربون صاحب وبلاگ يه عالمه چيزاي خوب خوب توي مقدرات امسال و هر سالشون قرار داده باشه .....

    سلام

    من متوجه نشدم بالاخره زاهد عشق داشت يا نه؟

    عشق زميني نداشت اما عشق آسماني چطور؟ اين رو هم ميشه جزء عاشقان حساب كرد؟؟

    به روزم

    محبت اهل بيت اساس اسلام

    يا علي

    سلام

    آهنگ وبتون خيلي قشنگه

    راستي من وبتونو لينك كردم

       1   2   3      >